چند سال از آن شب دلچسب گذشت ...
چند سال از آن شب دلچسب گذشت ...
به این که قرن ها از سرخوشی و رقص های مستانه ما میگذرد فکر کردم.
به پرنده ای که پر زد و رفت و سایه دست های شعبده بازی که بر پنجره افتاد و همه چیز را در قعر تاریکی پنهان کرد فکر کردم .
و یادم ماند که سهم ما از دیدار با عکس هامان تنها فقط یک جمله است :
آه یادش بخیر ، روزگار ما ...
پ.ن: از آخرین باری که خندیدم و میدونستم برای این که اطرافیانم نگرانم نباشن میخندم، خیلی گذشته...
به این که قرن ها از سرخوشی و رقص های مستانه ما میگذرد فکر کردم.
به پرنده ای که پر زد و رفت و سایه دست های شعبده بازی که بر پنجره افتاد و همه چیز را در قعر تاریکی پنهان کرد فکر کردم .
و یادم ماند که سهم ما از دیدار با عکس هامان تنها فقط یک جمله است :
آه یادش بخیر ، روزگار ما ...
پ.ن: از آخرین باری که خندیدم و میدونستم برای این که اطرافیانم نگرانم نباشن میخندم، خیلی گذشته...
۱۱۶.۷k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.