تو نمیدونی من چقدر دوست دارم برخلاف مقررات و آداب و رسوم

تو نمیدونی من چقدر دوست دارم برخلاف مقررات و آداب و رسوم و برخلاف قانون و افکار و عقاید مردم رفتار کنم.
.
همیشه فکر میکنم هر طور شده باید یک قدم از سطح عادیات بالاتر برم..
من این زندگی خسته کننده پر از قید و بند رو دوست ندارم.
من همیشه دوستدار یک زندگی عجیب و پر از حادثه بوده ام..
شاید خنده ات بگیره اگه بگم من دلم میخواد پیاده دور دنیا رو بگردم
دلم میخواد تو خیابونا مثل بچه ها برقصم
بخندم
فریاد بزنم
من دلم میخواد کاری کنم که نقض قانون باشه..




«من در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم که از تراکم اندیشه های پست تهی باشد.».
دیدگاه ها (۰)

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخ...

چند سال از آن شب دلچسب گذشت ...به این که قرن ها از سرخوشی و ...

مگه نگفتی سر میزنی؟تابستون کش میاد... تاااا میتونهخیلی تنگهب...

اول‌‌بار که کتاب سووشون را خواندم، خانه‌ی زری و یوسف در نظرم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط