پارت50
پارت50
جیمین: صدای در میاد
ا.ت: وایسا الان میرم نگاه میکنم
جیمین: برا بچه خوب نیست بشین
ا.ت: یعنی چی چه ربطی داره😂کیه جیمین
جیمین: لیناست
ا.ت: وایسا تا من برم قایم شم
جیمین: چرا اصلا نمیخوام راهش بدم خونه
ا.ت:خب بهش بگو این ول کن نیست
جیمین: چی میخوای
لینا: درو باز کن برات توضیح میدم
جیمین: لازم نکرده
جیمین: خوب شد
ا.ت: 🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین
ا.ت: عشقم بابات داره زنگ میزنه
جیمین:الو
پ: سریع بیا اینجا
جیمین: بریم عزیزم ببینم باز چشونه
ا.ت: من چرا
جیمین: بیا زنگ زدم مامانم هم بیاد
ـــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین
اول من رفتم بعد ا.ت اومد
جیمین: بله پدر
پ: چرا از خونت بیرونش کردی مگه نمیدونی اون بچه داره
جیمین: اون بچه بچه ی من نیست
پ: چرا داری چرت و پرت میگی
☆: اون داره راست میگه اون بچه ماله جیمین نیست
لینا: چیدارید میگید
☆: یادت به دیشب رفته
پ: دیشب چه خبر بوده
لینا: هیچ خبری نبود دارن دروغ میدن
☆: پس اون پسره کی بود
✓: پسره کیه
لینا: خاله داره دروغ میده
☆: من دروغ میدم پس این عکس و فیلما چیه
پ: ببینم
✓: منم میخوام ببینم
لینا: این الکی
☆: چطور الکیه الان میریم دم در خونش بعد میفهمیم الکی یا نه
لینا: من ادرس خونشو نمیدونم
☆: من میدونم
منو مامانم و زن پدرم و لینا و پدرم رفتیم دم در خونش
☆: در بزن
لینا در زد
پسره: وایی عشقم اومده عزیزم لینا بیا داخل
هممون برگشتیم تو عمارت
☆: متوجه شدین
لینا: این چیزی که فکر میکنین نیست
#جیمین
#فیک
#سناریو
جیمین: صدای در میاد
ا.ت: وایسا الان میرم نگاه میکنم
جیمین: برا بچه خوب نیست بشین
ا.ت: یعنی چی چه ربطی داره😂کیه جیمین
جیمین: لیناست
ا.ت: وایسا تا من برم قایم شم
جیمین: چرا اصلا نمیخوام راهش بدم خونه
ا.ت:خب بهش بگو این ول کن نیست
جیمین: چی میخوای
لینا: درو باز کن برات توضیح میدم
جیمین: لازم نکرده
جیمین: خوب شد
ا.ت: 🙂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فردا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین
ا.ت: عشقم بابات داره زنگ میزنه
جیمین:الو
پ: سریع بیا اینجا
جیمین: بریم عزیزم ببینم باز چشونه
ا.ت: من چرا
جیمین: بیا زنگ زدم مامانم هم بیاد
ـــــــــــــــــــــــــــــ
جیمین
اول من رفتم بعد ا.ت اومد
جیمین: بله پدر
پ: چرا از خونت بیرونش کردی مگه نمیدونی اون بچه داره
جیمین: اون بچه بچه ی من نیست
پ: چرا داری چرت و پرت میگی
☆: اون داره راست میگه اون بچه ماله جیمین نیست
لینا: چیدارید میگید
☆: یادت به دیشب رفته
پ: دیشب چه خبر بوده
لینا: هیچ خبری نبود دارن دروغ میدن
☆: پس اون پسره کی بود
✓: پسره کیه
لینا: خاله داره دروغ میده
☆: من دروغ میدم پس این عکس و فیلما چیه
پ: ببینم
✓: منم میخوام ببینم
لینا: این الکی
☆: چطور الکیه الان میریم دم در خونش بعد میفهمیم الکی یا نه
لینا: من ادرس خونشو نمیدونم
☆: من میدونم
منو مامانم و زن پدرم و لینا و پدرم رفتیم دم در خونش
☆: در بزن
لینا در زد
پسره: وایی عشقم اومده عزیزم لینا بیا داخل
هممون برگشتیم تو عمارت
☆: متوجه شدین
لینا: این چیزی که فکر میکنین نیست
#جیمین
#فیک
#سناریو
۲۴.۳k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.