اسم : دیدار دو باره 😁🤗
اسم : دیدار دو باره 😁🤗
پارت ششم
چویا :* خب خب خب.. اینم از مقر اصلی عوضی 😏
دازای : بچه ها اماده ی حمله هر موقع شلیک کردن شروع میکنیم.. 😐
چویا :دازای سان بیا بیروووون.. من تنهام تفنگ همراهم نیست*دازای سان احمقه درسته من مسلح نیستم ولی بیش از 10000 نفر اینجا مخفی شدن 😏
دازای:🙌باشه من اومدم بیرون خیانت کار! * چیش نمیدونه داره گول میخوره..... افراد من تمام 10000 نفری که اجیر کرده بودی رو به باد فنا دادن😎
چویا : به به به دوست 8 ساله.. *ای وای دوباره تپش قلب گرفتم این چه حسیه😳
دازای :*قلبم داره عین چی میزنه.. نمیدونم این چه کوفتیه باید برم دکتر🤣🤣🤣
چویا:چطوری عش🤣... یعنی عوضیه نقل بازه ...🤬
_دازای قدم قدم نزدیک چویا میشه که نوک کفشا به هم بر خورد کردن🤭
دازای: تو گوشت یه چیزی بگم کله هویجی؟
چویا :...؟
دازای: ..... ً.ً........ چو.. یا.. من.. د..و ...س.. ت.. د.. ا.. ر.. م.. 😁_چویا لپاش گل میندازه و تعجب میکنه چوری که پاهاش سست میشه 🤣و وقتی میخواد بیوفته دکمه ی چویا به دازای گیر میکنه و دازای میوفته روی چویا و لباشون میخوره به هم 🥰
دازای:........
چویا:.......
تا پارت بعد😁
پارت ششم
چویا :* خب خب خب.. اینم از مقر اصلی عوضی 😏
دازای : بچه ها اماده ی حمله هر موقع شلیک کردن شروع میکنیم.. 😐
چویا :دازای سان بیا بیروووون.. من تنهام تفنگ همراهم نیست*دازای سان احمقه درسته من مسلح نیستم ولی بیش از 10000 نفر اینجا مخفی شدن 😏
دازای:🙌باشه من اومدم بیرون خیانت کار! * چیش نمیدونه داره گول میخوره..... افراد من تمام 10000 نفری که اجیر کرده بودی رو به باد فنا دادن😎
چویا : به به به دوست 8 ساله.. *ای وای دوباره تپش قلب گرفتم این چه حسیه😳
دازای :*قلبم داره عین چی میزنه.. نمیدونم این چه کوفتیه باید برم دکتر🤣🤣🤣
چویا:چطوری عش🤣... یعنی عوضیه نقل بازه ...🤬
_دازای قدم قدم نزدیک چویا میشه که نوک کفشا به هم بر خورد کردن🤭
دازای: تو گوشت یه چیزی بگم کله هویجی؟
چویا :...؟
دازای: ..... ً.ً........ چو.. یا.. من.. د..و ...س.. ت.. د.. ا.. ر.. م.. 😁_چویا لپاش گل میندازه و تعجب میکنه چوری که پاهاش سست میشه 🤣و وقتی میخواد بیوفته دکمه ی چویا به دازای گیر میکنه و دازای میوفته روی چویا و لباشون میخوره به هم 🥰
دازای:........
چویا:.......
تا پارت بعد😁
۴.۰k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.