کوله بارم بر دوش سفری باید رفت سفری بی همراه گم شدن تا
کوله بارم بر دوش ،سفری باید رفت ،سفری بی همراه ،گم شدن تا ته تنهایی محض .
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی ،از سفر ترسیدی ،تو بگو ،از ته دل،
من خدا را دارم
شاید این چند سحر ،فرصت اخر باشد که به مقصد برسیم !
کوله بارت بر بند شاید این چندسحرفرصت آخرباشدکه به مقصدبرسیم بشناسیم خداوبفهمیم که یک عمرچه غافل بودیم میشودآسان رفت میشودکاری کردکه رضاباشداو ای سبکبال دراین راه شگرف دردعای سحرت درخدایی شدنت هرگزازیادمبرمن جامانده بسی محتاجم.
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی ،از سفر ترسیدی ،تو بگو ،از ته دل،
من خدا را دارم
شاید این چند سحر ،فرصت اخر باشد که به مقصد برسیم !
کوله بارت بر بند شاید این چندسحرفرصت آخرباشدکه به مقصدبرسیم بشناسیم خداوبفهمیم که یک عمرچه غافل بودیم میشودآسان رفت میشودکاری کردکه رضاباشداو ای سبکبال دراین راه شگرف دردعای سحرت درخدایی شدنت هرگزازیادمبرمن جامانده بسی محتاجم.
- ۴۵۴
- ۰۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط