پارت هشتم
پارت هشتم
از دید جیهوپ
خونه سه تا اتاق داشت
یکی اتاق خودم یکی اتاق خواهرم ک بعضی وقتا میاد اینجا و یکی اتاق..
اههه بیخیال
ا/ت:ببخشید من...
جیهوپ:اون اتاق میتونی بری اونجا بخوابی☺
ا/ت:ممنون
جیهوپ:خواهش میکنم!راستی لباس خواستی همونجا هس
ا/ت:عا..عاها
جیهوپ:شبت بخیر😊
ا/ت:شب شمام بخیر🙂
رفت توی اتاق
منن رفتم توی اتاقم اما هر کاری میکردم خوابم نمیبرد..کاش بغل من میخوابید(پسرمممم😐)
ای بابا این چ فکراییه ک میکنم نکنه..نکنه عاشقش ش..شدم😐
ن بابا ...اوففففف دیوانه شدمممممم!بهتره فردا برم پیش ته ببینم اون چی میگه
چشمامو ب زور بستم اما بازم خوابم نمیبرد
رفتم سمت گوشیم...ساعت ۲ نصف شبه چرا من خوابم نمیبرهههه اووو خدای من
بلند شدم رفتم سمت اتاق ا/ت
آروم درو باز کردم
روش اون طرف بود سمت پنجره:)
رفتم اون طرف...
وای خدااااا مث فرشته ها خوابیده بود😍
ای بابا من چرا اینجوری شدم🤕
رفتم اون طرف تخت و دستامو دور کمرش انداختم و چشمامو بستم....
لایک و کامنت یادتون نره☺
از دید جیهوپ
خونه سه تا اتاق داشت
یکی اتاق خودم یکی اتاق خواهرم ک بعضی وقتا میاد اینجا و یکی اتاق..
اههه بیخیال
ا/ت:ببخشید من...
جیهوپ:اون اتاق میتونی بری اونجا بخوابی☺
ا/ت:ممنون
جیهوپ:خواهش میکنم!راستی لباس خواستی همونجا هس
ا/ت:عا..عاها
جیهوپ:شبت بخیر😊
ا/ت:شب شمام بخیر🙂
رفت توی اتاق
منن رفتم توی اتاقم اما هر کاری میکردم خوابم نمیبرد..کاش بغل من میخوابید(پسرمممم😐)
ای بابا این چ فکراییه ک میکنم نکنه..نکنه عاشقش ش..شدم😐
ن بابا ...اوففففف دیوانه شدمممممم!بهتره فردا برم پیش ته ببینم اون چی میگه
چشمامو ب زور بستم اما بازم خوابم نمیبرد
رفتم سمت گوشیم...ساعت ۲ نصف شبه چرا من خوابم نمیبرهههه اووو خدای من
بلند شدم رفتم سمت اتاق ا/ت
آروم درو باز کردم
روش اون طرف بود سمت پنجره:)
رفتم اون طرف...
وای خدااااا مث فرشته ها خوابیده بود😍
ای بابا من چرا اینجوری شدم🤕
رفتم اون طرف تخت و دستامو دور کمرش انداختم و چشمامو بستم....
لایک و کامنت یادتون نره☺
۱۵.۶k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.