قرارمان یک شنبه ساعت هشت صبح

قرارمان یک شنبه ساعت هشت صبح

من عطر تلخی را که دوست داری می زنم

تو پیراهن فیروزه ای

که همرنگ آسمان قلبت است

برایم بپوش ...

سال که نو شد

و عشقمان کهنه تر

آن وقت دوباره قهر می کنیم تا سال بعد ...
دیدگاه ها (۷)

خدایا ...دراین روز پایانی سال ،دلمان را به تو می سپاریمدلی ک...

آخرین شبِ " سال " است !و من به اندازه ی تمامِ دقیقه های این ...

این را توی کله ات فرو کنکه زن ها با مردی که دوستش دارند ازدو...

فکر کن حال من از حال تو بدتر باشددل من در گرو یک دل دیگر باش...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

.💠سه شنبه ، ۱۶ اردی‌بهشت ۱۴۰۴ ، خواب بودم ، یک خواب خیلی عمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط