مرور میشوی

مرور میشوی
رویِ لبهایم
و مست میشوم با طعمِ تو
مرور ‌میشوی
پشتِ پلکهایم
و دیگر هیچ چیز به چشمم‌ نمی آید جز تو
مرور میشوی
در دست هایم
و شعر میشود نامِ تو
دوره میکنم تو را دَمادَم
هر نفس...
دوره میکنم تو را بی وقفه
و تو را از بَر خواهم شد یک روز
و تو را فریاد خواهم زد یک‌ شب
وقتی که
انگشت های من
برای اینکه بگویم...
چقدر عاشقت هستم کم بیاید!
دیدگاه ها (۲)

برکتِ عشقِ تو با مــــــــــــن باد...

‍ مۍنویسم عشقمۍخوانۍ منممۍ نویسم جان و با تکرار.... مۍخوانۍ ...

کلبه ای خواهم ساخت میانِ بیشه زارها ،آنجا که غروبش همرنگِ دل...

من در ڪنار تو به آرامش میرسم و آنجا ڪه هیچ ڪسبه یاد ما نیست ...

صحنه,پارت یازدهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط