فیک هوپ حس بین ما
فیک هوپ حس بین ما
(پارت۱۹)
ساعت۸ شب
از زبان ات
یه لیوان شکستم پامو گذاشتم روی شیشه که از درد به خودم پیچیدم
از زبان نایسا
هوپ داشت راه میرفت ساعت۸ بود که یهو گفت ای و افتاد گفت اخ چیکار کردی ات زنگ زدم
از زبان ات
داشتم از درد میمردم و شیشه خورده هارو از پام در میاوردم که نایسا زنگ زد گفت ات درسته پاش درد گرفت قضیه چیه تو از کجا فهمیدی گفتم بیخیال پامو پانسمان کردم زنگ زدم به نایسا گفتم هوپ رو به یه بهونه ای بکشه بیاره به یه کافه گوشیو قطع کردم و با تاکسی رفتم که هوپ ونایسا نشسته بودن تا هوپ رو دیدم گفت ازمایش کردی پات چقدر داغونه خوشت میاد اعضابم میدی بدون اینکه حرف اضافه بزنم گفتم اره بلند پرید گفت جدی میگی پام انقدر درد گرفت گفتم ای بشین هیجان زده نشو حلقم کو حلقه رو از جیبش در اورد انداخت توی دستم که نایسا از تعجب نمیدونست اینجا چخبر فقط خوشحال بود گفت بریم به همه بگیم ات نامزد کرده هوپ گفت نایسا هیچ کس بجز ماسه تا نباید بفهمه مامانم سکته میکنه همه چی بهوقتش فقط فردا ازدواجمیکنم هیجان داشتم هر چند دقیقه یبار لبای هوپ رو میبوسیدم نایسا نزدیک بود بالابیاره هوپ خیلی خوشحال بود
از زبان هوپ
رفتم خونه خودم ات هم رفت خونه خودش واسه فردا خیلی هیجان دارم فردا اول وقت میریم خرید بعد ازدواج میکنیم
(پارت۱۹)
ساعت۸ شب
از زبان ات
یه لیوان شکستم پامو گذاشتم روی شیشه که از درد به خودم پیچیدم
از زبان نایسا
هوپ داشت راه میرفت ساعت۸ بود که یهو گفت ای و افتاد گفت اخ چیکار کردی ات زنگ زدم
از زبان ات
داشتم از درد میمردم و شیشه خورده هارو از پام در میاوردم که نایسا زنگ زد گفت ات درسته پاش درد گرفت قضیه چیه تو از کجا فهمیدی گفتم بیخیال پامو پانسمان کردم زنگ زدم به نایسا گفتم هوپ رو به یه بهونه ای بکشه بیاره به یه کافه گوشیو قطع کردم و با تاکسی رفتم که هوپ ونایسا نشسته بودن تا هوپ رو دیدم گفت ازمایش کردی پات چقدر داغونه خوشت میاد اعضابم میدی بدون اینکه حرف اضافه بزنم گفتم اره بلند پرید گفت جدی میگی پام انقدر درد گرفت گفتم ای بشین هیجان زده نشو حلقم کو حلقه رو از جیبش در اورد انداخت توی دستم که نایسا از تعجب نمیدونست اینجا چخبر فقط خوشحال بود گفت بریم به همه بگیم ات نامزد کرده هوپ گفت نایسا هیچ کس بجز ماسه تا نباید بفهمه مامانم سکته میکنه همه چی بهوقتش فقط فردا ازدواجمیکنم هیجان داشتم هر چند دقیقه یبار لبای هوپ رو میبوسیدم نایسا نزدیک بود بالابیاره هوپ خیلی خوشحال بود
از زبان هوپ
رفتم خونه خودم ات هم رفت خونه خودش واسه فردا خیلی هیجان دارم فردا اول وقت میریم خرید بعد ازدواج میکنیم
۳.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.