گوشهای از شب را

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🪔🪔🪔
گوشه‌ای از شب را 
با چند فانوس کاغذی روشن کرده‌ام
و در پناه نوری اندک نشسته‌ام و
به تو فکر می‌کنم
به تو
که در گوشه‌ای تاریک از جهان
دراز کشیده‌ای
و به چیزی فکر نمی‌کنی
تا راحت‌تر بخوابی ...

🪴🌷🪴
دیدگاه ها (۰)

آن روزها رفتندآن روزها مثل نباتاتی که درخورشید می‌پوسندازتاب...

یادش بخیر چه روزایی غروبا که دلمون میگرفتبدو بدو می‌رفتیم خو...

بعضی جاها آدمو میبره به خاطرات خوش گذشته کوچه های کاهگلی ن...

تمام فانوس های جهان راهم که روشن کنی شب،شب است...آدم دلشکه ر...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

حل می شود شکوهِ غزل در صدای توای هرچه هست و نیست در عالم فدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط