فیک کوک دختر کوچولوی من پارت

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت⁴¹

( تورو جون مادرت تموم شوووووو خسته شدم از دستت از مهر تاحالا تموم نشدی عوضییییی )
کوک : چی آرزو کردی ؟
ات : آرزو هارو که نمیگن وگرنه برآورده نمیشه
کوک : حالا به من میگفتی اشکال نداشت
ات : عهههههه کوک ( خنده )

بعد مهمونی آخر شب *
آخیششششششش بالاخره مهمونی تموم شد
ات : اوفففف خسته شدم
کوک : خوش گذشت بهت ؟
ات : آره خیلی جزو بهترین ها بوددد
کوک دستاشو باز کرد منم رفتم بغلش پاهامو دورش حلقه کردم و سرم رو گذاشتم تو گردنش
کوک : شبیه نی‌نی ها میمونی ( خنده )
ات : من دیگه بزرگ شدممم بالاخره به سن قانونی رسیدم
کوک : ولی من بازم نمیزارم مشروب بخوری ها
ات : عه چراااااا
کوک : چون من میگم . میخوای فیلم ببینیم ؟
ات : آرههههه آخجون فیلممممم
کوک : برو لباسات رو عوض کن بیا باهم ببینیم 
سریع از بقل کوک اومدم بیرون با سرعت میگ میگ از پله ها رفتم بالا یه لباس راحت انتخاب کردم پوشیدم آرایشم رو پاک کردم و با همون سرعت برگشتم پایین پیش کوک
ات : خب من آماده امممم
کوک : بیا بشین اینجام
یکی از دستاش رو باز کرد و به بقلش اشاره کرد منم رفتم کنارش نشستم و خودمو تو بغلش جا دادم
کوک : چی میخوای ببینی ؟
ات : نمیدونم خودت یچیزی انتخاب کن
کوک : باشه ( لبخند شیطنت آمیز )
یه فیلم خارجی انتخاب کرد گذاشت ببینیم
به وسطاش که رسید وضع خراب شد داشت کار به جاهای باریک میکشید این چه فیلمیههههه اصن کی قبول کرده این نقش روووو

اینم پارتی که گفتم فردا شب میخوام بازم براتون پارت بزارم
دیدگاه ها (۰)

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت⁴⁰ لباسم رو پوشیدم موهام رو حالت...

تهکوککککک . وایسا ببینم منظور جونگکوک چی بود

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط