فیک کوک دختر کوچولوی من پارت

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت⁴⁰

لباسم رو پوشیدم موهام رو حالت دار کردم آخر سر هم کفشام رو پوشیدم . واییییییییییی ساعت تازه ۳ و نیم بود ‌. نیم ساعت ساعت دیگهههه
از پله ها که رفتم پایین دیدم کوک با یه کت و شلوار روی مبل با گوشیش نشسته چه جذاب شده بود . رفتم کنارش نشستم
ات : این آقا جذابه اینجا چیکار میکنه ( خنده )
وقتی منو دید گوشیش رو گذاشت کنار
کوک : از زیبایی بانو رو به روش لذت می‌میبره ( لبخند )
داشتیم حرف میزدیم که زنگ در خورد با کوک دست همو گرفتم و رفتیم درو باز کردیم . چند نفر اومدن داخل دوستای کوک بودن با همشون سلام کردم
کم کم همه ی مهمون ها اومدن دوستام هم بودن هرکسی داست با یکی حرف می‌زد که یهو صدای آهنگ اومدن همگی پاشدن برن برقصن . کوک اومد جلو دستش رو جلوم دراز کرد تا باهم برقصیم
کوک : افتخار میدید لیدی ( لبخند )
ات : با کمال میل مستر ( خنده )
شروع کردیم به رقصیدن کوک انگاری خیلی حرفه ای
ات : قبل من با کیا رقصیدی انقد خوب بلدی
کوک : اولین و آخرین شمایی ( چقد لاس می‌زنید حالم به هم خورد . سینگل اینجا نشسته حرمت نگه دارید دیگه والا  )
رقص که تموم شد همه جا ساکت شد وقتی برگشتم دیدم کوک با کیک بزرگ دو طبقه داره میاد انقد کیک خوشگلی بود باورم نمیشد اصن کی اینو سفارش داده بود ( هه بچم کار بلده چی فک کردی با خودت ایشششش )
شمع با عدد ۱۸ روش بود با خوشحالی پریدم بقل کوک و لپش رو بوس کردم . کوک کیک رو گذاشت روی میز تا خواستم شمع فوت کنم با دستش جلو دهنم رو گرفت .
کوک : نه نه نه اول آرزو کن بعد
اوففففففف دستامو تو هم مشت کردم تو دلم آرزو کردم و شمع رو فوت کردم

شاید امشب یه مارت دیگه ام گذاشتم
شایدددددد
دیدگاه ها (۰)

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت⁴¹ ( تورو جون مادرت تموم شوووووو...

تهکوککککک . وایسا ببینم منظور جونگکوک چی بود

تولد تهیونگ نزدیکه

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

تک پارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط