عشق یا نفرت
عشق یا نفرت
پارت: شانزدهم
اجوما رفت بالا و غذارو برد واسه ات
و فرار نکردیم ات هم گفت تا حدی قبول میکنه
... پنج ماه بعد....
.. ویو ات...
رفتارای کوک تغییر کرد و سر هرچیز کوچیکی تنبه میشدم باهاش به زور ازدواج کردم سانگیو عاشق برادر ناتنی کوک کیم تهیونگ شد و با اون ازدواج کرد و منو تو یلحظه کامل فراموش کردو با اون ازدواج کردن و از کره به امریکا رفتن لیا هم دیگه بهم اهمیت ندادو به کانادا رفت من تنها موندم با اجوما و یه دوست خدمتکار که اسمش مینهو بود همه ولم کردن حتی سانگیو ، لیا گشنه پول بود و رفت و سانگیو گشنه جنس مخالف بود و رفت از هردوشون متنفر هستم همشون ولم کردن و کوک رفتارش خیلی بده مثلا با یه اشتباه پدرتو در میاره و سر هر اشتباه یه چک میخورم چرا همه بد شدن واقعا تو یه لحظه کل زندگیمو ازم گرفتن صب پاشدم و سری رفتم دشویی و کارای لازمو کردم و لباسامو عوض کردم چون کل لباسای که داشتم لش بود لباس لش پوشیدم و رفتم پایین کمک اجوما رفتم وقتی یادم اومد پاهام بخاطر دیشب زخم شده بود چون یکاریو اشتباه انجام دادم و به اجوما گفتم میرم بالا دوش بگیرم بعد برای درست کردن غذا میام که گفت برو دخترم برو رفتم بالا وانو پر اب کردم و سرمو گذاشتم توی اب که یهو از خواب پریدم الارم گوشیمو خاموش کردم و رفتم پایین مامانم گفت بیدار شدی بیا صبحونه بخور که گفتم چش صورتمو بشورم میام صورتمو شستمو رفتم پیش مامانم گفتم مامان یه خواب دیدم خیلی خوب بود وایی کمی بد بود ولی بیشتر بنظرم جالب بود که گفت صبحونه بخور برو برای سانگیو خوابتو بگو من کار دارم سانگیو شبیهه خودته دوتاتون خلین باهم حال میکنید که به مامانم گفتم مامانن سانگیو میدونم کمی خله ولی من نیستم که گفت غذاتو بخور بعد پت و مت باید برن مدرسه که گفتم مت کیه که گف پت تویی مت سانگیو جونه خندیدمو صبحونمو خوردم رفتم که خوابمو برای سانگیو بگم که رسیدم دم در مدرسه کله خوابو برای سانگیو گفتم که گف شت فقط چهار ساعت خوابیدی انقد خواب دیدی برو فردا ادامشو ببین که گفتم چش امر دیگه ای ندارید عالی جناب که خندید رفتیم توی کلاس و درس گوش دادیم زنگ تفریح خورد و رفتیم بیرون روی نیمکت نشتیمو لقمه ای که مامانم برام درست کرده بود برداشتم اولین گازو زدم که صدای در اومد
جونگ کوک: ات ده ساعته تو حموم چیکا میکنی بیا بیرون
ات: اومدم
شت همش خواب بود بمیرم چقد خوب بود کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم همیشه خواب میموندم
که سری خودمو شستم و رفتم بیرون که
یهو
خماریی
بی شرایط میزارم پارت بعدو چند ساعته دیگه میزارم
پارت: شانزدهم
اجوما رفت بالا و غذارو برد واسه ات
و فرار نکردیم ات هم گفت تا حدی قبول میکنه
... پنج ماه بعد....
.. ویو ات...
رفتارای کوک تغییر کرد و سر هرچیز کوچیکی تنبه میشدم باهاش به زور ازدواج کردم سانگیو عاشق برادر ناتنی کوک کیم تهیونگ شد و با اون ازدواج کرد و منو تو یلحظه کامل فراموش کردو با اون ازدواج کردن و از کره به امریکا رفتن لیا هم دیگه بهم اهمیت ندادو به کانادا رفت من تنها موندم با اجوما و یه دوست خدمتکار که اسمش مینهو بود همه ولم کردن حتی سانگیو ، لیا گشنه پول بود و رفت و سانگیو گشنه جنس مخالف بود و رفت از هردوشون متنفر هستم همشون ولم کردن و کوک رفتارش خیلی بده مثلا با یه اشتباه پدرتو در میاره و سر هر اشتباه یه چک میخورم چرا همه بد شدن واقعا تو یه لحظه کل زندگیمو ازم گرفتن صب پاشدم و سری رفتم دشویی و کارای لازمو کردم و لباسامو عوض کردم چون کل لباسای که داشتم لش بود لباس لش پوشیدم و رفتم پایین کمک اجوما رفتم وقتی یادم اومد پاهام بخاطر دیشب زخم شده بود چون یکاریو اشتباه انجام دادم و به اجوما گفتم میرم بالا دوش بگیرم بعد برای درست کردن غذا میام که گفت برو دخترم برو رفتم بالا وانو پر اب کردم و سرمو گذاشتم توی اب که یهو از خواب پریدم الارم گوشیمو خاموش کردم و رفتم پایین مامانم گفت بیدار شدی بیا صبحونه بخور که گفتم چش صورتمو بشورم میام صورتمو شستمو رفتم پیش مامانم گفتم مامان یه خواب دیدم خیلی خوب بود وایی کمی بد بود ولی بیشتر بنظرم جالب بود که گفت صبحونه بخور برو برای سانگیو خوابتو بگو من کار دارم سانگیو شبیهه خودته دوتاتون خلین باهم حال میکنید که به مامانم گفتم مامانن سانگیو میدونم کمی خله ولی من نیستم که گفت غذاتو بخور بعد پت و مت باید برن مدرسه که گفتم مت کیه که گف پت تویی مت سانگیو جونه خندیدمو صبحونمو خوردم رفتم که خوابمو برای سانگیو بگم که رسیدم دم در مدرسه کله خوابو برای سانگیو گفتم که گف شت فقط چهار ساعت خوابیدی انقد خواب دیدی برو فردا ادامشو ببین که گفتم چش امر دیگه ای ندارید عالی جناب که خندید رفتیم توی کلاس و درس گوش دادیم زنگ تفریح خورد و رفتیم بیرون روی نیمکت نشتیمو لقمه ای که مامانم برام درست کرده بود برداشتم اولین گازو زدم که صدای در اومد
جونگ کوک: ات ده ساعته تو حموم چیکا میکنی بیا بیرون
ات: اومدم
شت همش خواب بود بمیرم چقد خوب بود کاش هیچ وقت بیدار نمیشدم همیشه خواب میموندم
که سری خودمو شستم و رفتم بیرون که
یهو
خماریی
بی شرایط میزارم پارت بعدو چند ساعته دیگه میزارم
۱۱.۱k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.