چرا باهام سردی 2

ات: چرا باهام سردی، چیکارت کردم
جیمین:ات شروع نکن
ات:دیگه ازم دوستم نداری درسته
جیمین:بسه ات بسهههههه(داد) و یکی سیلی زد ک لب ات پاره شد
ات:مرسی جیمین ازت ممنون (با گریه) ات رفت تو اتاقش و گریه کرد
جیمین با اینکه از کارش پشیمون بود ولی رفت تو اتاقش
صبح**
ات:امروز میرم میبینم چیکار میکنه چرا باهام سرده امروز روز تعطیلیشونه ولی اون بازم به بهونه کار داره میره
عه رفت تو هم بدو بدو دنبالش رفتی
ات:این ک راهه شرکت نیست
جیمین میره زنگ خونرو میزنه و یه دختر میاد درو باز میکنه و بله ات صحنه ای ک نباید رو دید جیمین اون رو بوسید
ات:برا همین باهام سرد بود(با گریه)
راوی(بعد 10 دقیقه صدای ناله میمود انقدر بلند بود ک تا کوچه هم صداش میومد و ات میشنوید
ات:تموم شد دیگه نه من نه تو جیمین
ات زنگ جیمین زد
جیمین:بله چیکار داری
ات:خواستم حالتو بپرسم کجایی؟
جیمین:اولن خوبم دومن تو شرکت
ات:اها چرا شرکت درش بستس؟
جیمین:چی نه یچا دیگم
ات:منطورت خونه اون دخترس ک زیرت داش به فنا میرفته
جیمین:چ.. چی
ات:ممنونم و خدافس قول میدم دیگه نبینیم
جیمین:ات نگاه کن من دوست ندارم و اصلا لیاقتت رو ندارم بورو با یکی دیگه خب
ات:اگر تو لیاقتمو نداری کسی هم نداره بگزریم خوش
جیمین :ات وایسا
اما ات بدو بدو رفت