چند پارتی از نامجون درخواستی
نام فیک: اشتباه بزرگ
ژانر: عاشقانه، غمگین
نقش اصلی: ات، نامجون
نقش فرعی: لونا
تعدادپارت: 3یا2
سلام من ات هستم25سالمه و1ساله بت نامجون ازدواج کردم
سلام من نامجونم28سالمه وبا ات ازدواج کردم و خیلی همدیگه رو دوست داریم
ویو ات
امروز سالگرد ازدواجمونه فک کنم نامجون یادش نیست
(علامت ات+علامت نامجون-)
+عشقم؟
-جان؟
+امروز چه روزیه؟
-دوشنبه
+هوم
ات تو ذهنش: خب حتما کارش زیادی بهش فشار آورده یادش نیست میخوام یه جشن بگیرم
+عشقم من میرم بیرون
-باکی؟
+لونا
-خودتم میدونی من ازش بدم میاد
+قرار نیست که بخورتم
-باشه برو مواظب خودت باش
+امد جلو یه بوسه کوتاه روی لب نامجون گذاشت
+خدافظ🖐🏻
رفت
+بهتره زنگ بزنم به لونا کمکم کنه
ویو لونا
داشتم نقشه میکشیدم که چطوری ات و نامجون رو از هم جدا کنم من عاشق نامجونم وقتی میخواستم بهش اعتراف کنم اون همون روز جلوی همه ات رو بوسید و گفت ما نامزدیم از اون موقع از ات متنفرم فقط نقش دوستش رو بازی میکنم تا نامجون رو ببینم
که گوشیم زنگ خورد
(علاکت لونا=)
=الو سلام
+سلام هوبی چخبر
=سلامتی کاری داشتی
+امروز سالگرد ازدواج منو نامجونه کمک میکنی؟
ذهن لونا: بهترین راه که ات رو از نامجون جدا کنم
+الو الو؟
=جانم؟ اره من یه پسره رو میشناسم که دیزاین تواد اینا درست میکنه ولی برای تو میگم سالگرد ازدواج درست کنه تو هم بیا بریم کاراشو ببین
+اوکی من بیرونم بیا پارک مجیک آیلند(تو یه فیلم شنیدم😎)
=اوکی بای
ویو لونا
خب خب ات خانم نامجون ماله من شد بهتره زنگ بزنم به پسر عموم بگم که یکاری کنه
زنگ زد(علامت پسر عموش#)
#سلام بر اسکل اسکلان
=زر نزن ببین یه خواهشی ازت دارم
#درخدمتم
=ببین من الان با ات دوستم میام اونجا
#وایسا یه لحظه ات؟
=اره عشق دبیرستانیت
#خب؟
=تو باهاش درباره دیزاین سالگرد ازدواج حرف میزنی بعد که من علامت دادم اونو میبوسی میخوام به
ادامش رو پست بعد💙
حمایت کنید 🥺♥
ژانر: عاشقانه، غمگین
نقش اصلی: ات، نامجون
نقش فرعی: لونا
تعدادپارت: 3یا2
سلام من ات هستم25سالمه و1ساله بت نامجون ازدواج کردم
سلام من نامجونم28سالمه وبا ات ازدواج کردم و خیلی همدیگه رو دوست داریم
ویو ات
امروز سالگرد ازدواجمونه فک کنم نامجون یادش نیست
(علامت ات+علامت نامجون-)
+عشقم؟
-جان؟
+امروز چه روزیه؟
-دوشنبه
+هوم
ات تو ذهنش: خب حتما کارش زیادی بهش فشار آورده یادش نیست میخوام یه جشن بگیرم
+عشقم من میرم بیرون
-باکی؟
+لونا
-خودتم میدونی من ازش بدم میاد
+قرار نیست که بخورتم
-باشه برو مواظب خودت باش
+امد جلو یه بوسه کوتاه روی لب نامجون گذاشت
+خدافظ🖐🏻
رفت
+بهتره زنگ بزنم به لونا کمکم کنه
ویو لونا
داشتم نقشه میکشیدم که چطوری ات و نامجون رو از هم جدا کنم من عاشق نامجونم وقتی میخواستم بهش اعتراف کنم اون همون روز جلوی همه ات رو بوسید و گفت ما نامزدیم از اون موقع از ات متنفرم فقط نقش دوستش رو بازی میکنم تا نامجون رو ببینم
که گوشیم زنگ خورد
(علاکت لونا=)
=الو سلام
+سلام هوبی چخبر
=سلامتی کاری داشتی
+امروز سالگرد ازدواج منو نامجونه کمک میکنی؟
ذهن لونا: بهترین راه که ات رو از نامجون جدا کنم
+الو الو؟
=جانم؟ اره من یه پسره رو میشناسم که دیزاین تواد اینا درست میکنه ولی برای تو میگم سالگرد ازدواج درست کنه تو هم بیا بریم کاراشو ببین
+اوکی من بیرونم بیا پارک مجیک آیلند(تو یه فیلم شنیدم😎)
=اوکی بای
ویو لونا
خب خب ات خانم نامجون ماله من شد بهتره زنگ بزنم به پسر عموم بگم که یکاری کنه
زنگ زد(علامت پسر عموش#)
#سلام بر اسکل اسکلان
=زر نزن ببین یه خواهشی ازت دارم
#درخدمتم
=ببین من الان با ات دوستم میام اونجا
#وایسا یه لحظه ات؟
=اره عشق دبیرستانیت
#خب؟
=تو باهاش درباره دیزاین سالگرد ازدواج حرف میزنی بعد که من علامت دادم اونو میبوسی میخوام به
ادامش رو پست بعد💙
حمایت کنید 🥺♥
۹.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.