p69
لوکاس رفت
ات: ببخشید
جیمین: عه بسه دیگه 3سال ندیدمت بزار تا دل سیر بوست کنم بغلت کنم
ات: اگه میخوای جدا بشیم دوباره لوکاسم میتونی ببری من هفته ای یک بار میام دیدنش البته اکه هم نزاشتی ببینمش حق داری خب
جیمین: چی داری میگی من به فکر بچه بعدیمونم بعد میگی ببا جدا شیم؟
ات: ما هنوز ازدواج نکردیم
جیمین: میکنیم
ات: اخه..
جیمین: اخه ولی اما نداریم من به بچه ها تو کره زنگ میزنم میگم داریم میایم اونجا
ات: یعنی مثل گذشته میشیم؟
جیمین: نه بهتر از اون وقت
ات جیمینو بغل کرد
ات: تو حتی بخاطرم 3سال کابوس دیدی
جیمین: مشکلی نیست وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی تو دیشب بیدار بودی ای شیطون(لبخند)
ات: نه من بیدار نبودم چیزه میدونی اهههه اره بیدار بودم ایششش
جیمین: برای فردا بلیط رزرو کردم
ات: خب برو بخواب
جیمین: تو هم بیا
ات: من رو کاناپه میخوابم
جیمین: چرا اون وقت
ات: چون..
جیمین: چون چون چیه بگو
ات: نمیتونم تو صورتت نگاه کنم من کل این سالها تنهات گذاشتم
جیمین: اینا ماله گذشتس
جیمین ات رو براید استایل بغل کرد رفت گذاشت رو تخت وروش خیمه زد
ات: چیکار میکنی بگیر خواب
جیمین: میخوام خوش بگذرونم
ات: الان لوکاس پا میشع بگیر بخواب
جیمین لباسشو در آرود
ات: یااا چیکار میکنی
جیمین: عادتمه که بدون لباس بخوابم
ات انگشتشو میکشه رو سیکس پک های جیمین
جیمین: خوشت امد بیب؟
ات: بوسه ای رو شکم جیمین گذاشت(داشم خودت کرم میریضی دیگه)
جیمین: احححح بیب داری دیونم میکنی
بعد ات دستشو روی رون های جیمین میکشید
ات: دلم براش تنگ شده
جیمین ات رو برمیگردونه روش خیمه میزنه
شروع میکنه به یوسیدنش که یهو صدای در زدن میاد(یاح یاح فک کردید چی میشه کرم درونم فعال شد🥸)
جیمین: کیه(عصبی)
لوکاس: بابا؟(گریه)
جیمین و ات: چیشده(نگران)
لوکاس امد تو
لوکاس: کابوس دیدم😭
ات: اخ عشق مامان بیا پیشم بخواب
لوکاس: بابایی چرا لختی؟
جیمین: شلوار که تنم دارم
ات: چشمک زد به جیمین گفت
ات: حالا ببینم چیکار میکنی (عنتر پلاستیکی)
جیمین: پسرم میری اتاقت من با مامانت کار دارم
لوکاس: میترسم مگر اینکه یه داداش یا آجی داشته باشم
جیمین: فکر خوبیه یه دختر
ات: فکرشم نکن
لوکاس: بخوابیم
لوکاس وستشون خوابید پشتشو به ات کرد و جیمینو بغل کرد
جیمین: عشق دلم(به لوکاس میگه نه ات😂)
ات: هی باباتو پیدا کردی منو فراموش کردی؟ توچی ها پسرت امد من فراموش شدم(اخم)
لوکاس: بابا تازه امده بزار بغلش کنم خب
جیمین: توکه زندگیمی(رو به ات)
لوکاس: عه باشه منم مامانم زندگیمه(پشتشو کرد به جیمین ات رو بغل کرد)
جیمین: پسرم؟ ای بابا هر دوتاتون زندگیمین
لوکاس: الان شد برگشت سمت جیمین خوابیدن
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خب گایز هرکی لایک میکنه بی زحمت کامنتم بزاره تا من بهش خبر بدم🧡
ات: ببخشید
جیمین: عه بسه دیگه 3سال ندیدمت بزار تا دل سیر بوست کنم بغلت کنم
ات: اگه میخوای جدا بشیم دوباره لوکاسم میتونی ببری من هفته ای یک بار میام دیدنش البته اکه هم نزاشتی ببینمش حق داری خب
جیمین: چی داری میگی من به فکر بچه بعدیمونم بعد میگی ببا جدا شیم؟
ات: ما هنوز ازدواج نکردیم
جیمین: میکنیم
ات: اخه..
جیمین: اخه ولی اما نداریم من به بچه ها تو کره زنگ میزنم میگم داریم میایم اونجا
ات: یعنی مثل گذشته میشیم؟
جیمین: نه بهتر از اون وقت
ات جیمینو بغل کرد
ات: تو حتی بخاطرم 3سال کابوس دیدی
جیمین: مشکلی نیست وایسا ببینم تو از کجا فهمیدی تو دیشب بیدار بودی ای شیطون(لبخند)
ات: نه من بیدار نبودم چیزه میدونی اهههه اره بیدار بودم ایششش
جیمین: برای فردا بلیط رزرو کردم
ات: خب برو بخواب
جیمین: تو هم بیا
ات: من رو کاناپه میخوابم
جیمین: چرا اون وقت
ات: چون..
جیمین: چون چون چیه بگو
ات: نمیتونم تو صورتت نگاه کنم من کل این سالها تنهات گذاشتم
جیمین: اینا ماله گذشتس
جیمین ات رو براید استایل بغل کرد رفت گذاشت رو تخت وروش خیمه زد
ات: چیکار میکنی بگیر خواب
جیمین: میخوام خوش بگذرونم
ات: الان لوکاس پا میشع بگیر بخواب
جیمین لباسشو در آرود
ات: یااا چیکار میکنی
جیمین: عادتمه که بدون لباس بخوابم
ات انگشتشو میکشه رو سیکس پک های جیمین
جیمین: خوشت امد بیب؟
ات: بوسه ای رو شکم جیمین گذاشت(داشم خودت کرم میریضی دیگه)
جیمین: احححح بیب داری دیونم میکنی
بعد ات دستشو روی رون های جیمین میکشید
ات: دلم براش تنگ شده
جیمین ات رو برمیگردونه روش خیمه میزنه
شروع میکنه به یوسیدنش که یهو صدای در زدن میاد(یاح یاح فک کردید چی میشه کرم درونم فعال شد🥸)
جیمین: کیه(عصبی)
لوکاس: بابا؟(گریه)
جیمین و ات: چیشده(نگران)
لوکاس امد تو
لوکاس: کابوس دیدم😭
ات: اخ عشق مامان بیا پیشم بخواب
لوکاس: بابایی چرا لختی؟
جیمین: شلوار که تنم دارم
ات: چشمک زد به جیمین گفت
ات: حالا ببینم چیکار میکنی (عنتر پلاستیکی)
جیمین: پسرم میری اتاقت من با مامانت کار دارم
لوکاس: میترسم مگر اینکه یه داداش یا آجی داشته باشم
جیمین: فکر خوبیه یه دختر
ات: فکرشم نکن
لوکاس: بخوابیم
لوکاس وستشون خوابید پشتشو به ات کرد و جیمینو بغل کرد
جیمین: عشق دلم(به لوکاس میگه نه ات😂)
ات: هی باباتو پیدا کردی منو فراموش کردی؟ توچی ها پسرت امد من فراموش شدم(اخم)
لوکاس: بابا تازه امده بزار بغلش کنم خب
جیمین: توکه زندگیمی(رو به ات)
لوکاس: عه باشه منم مامانم زندگیمه(پشتشو کرد به جیمین ات رو بغل کرد)
جیمین: پسرم؟ ای بابا هر دوتاتون زندگیمین
لوکاس: الان شد برگشت سمت جیمین خوابیدن
ادامه دارد..
حمایت کنید🥺♥
خب گایز هرکی لایک میکنه بی زحمت کامنتم بزاره تا من بهش خبر بدم🧡
۱۲.۷k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.