چو پرده دار به شمشیر میزند همه را

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
دیدگاه ها (۲)

ﻃﻠﻮﻋﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻦ ﺍﯼ ﻣﻌﺒﺪ ﺷﻌﺮ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﯽ...ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺣﺮﻓﻬﺎ ﺩﺍﺭﻡ ...ﻭﻟﯽ ...

اینچنین عشوه نریز از قد و بالای خودتهی کج و راست نکن گوشه لب...

چه جالب استناز را می کشیم؛انتظار را می کشیم؛درد را می کشیم؛و...

شاعـران با گیسوانت شعـرهایی گفـته اندآنچه بر من عاید و واصل ...

اگر عشقت به جای جان ندارمبه زلف کافرت ایمان ندارمچو گفتی ننگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط