🌈پارت3🌈
🌈پارت3🌈
ات: همه ی خریدارم رو کردم داشتم میومدم دم در یه داروخونه وایسادم نمیدونستم برم داخل یا نه رفتم داخل و یه بیبی چک گرفتم و امدم خونه گذاشتمش رو میز وسایل ها رو بردم و گذاشتم سر جاش
امدم و بیبی چک رو ورداشتم و رفتم دستشویی از دستشویی که امدم بیرون گذاشتمش رو میز تا نتیجه مشخص شه بعد از دو دقیقه امدم و نگاش کردم نه نه باورم نمیشه من من حاملم من حاملم خدایا شکرت پس بگو چرا امروز حالم بد شد باید به جین بگم مطمئنم خوشحال میشه و این بچه باعث میشه جین عاشقم شه
جین: اهه فکرم همش پیش ات بود معلوم نیست بیرون چیکار داشته دختره ی هرزه
ات: برم برای شب وسایل اماده کنم تا جین میاد سوپرایز شه
(ساعت 8شب)
ات: خوب الاناس جین برسه خوب همه چی هم که امادس زنگ در خورد جین امده رفتم و درو باز کردم
جین: امد و درو باز کرد یه لباس کوتاه پوشیده بود دختره ی هرزه
ات: سلام جین خوش امدی
جین: ممنون این کارا چیه کردی این شمعا این لباس کوتاه رو چرا پوشیدی چه خبر
ات: جین عصبانی نشو میخوام یه چیز بهت بکم که مطمئنم خوشحال میشی
جین: خوب چیه
ات: برو اول لباسات رو عوض کن بیا شام بخوریم بعد میگم
جین: یعنی میخواد چی بگه لباسش ادمو تحریک میکنه
(بعد از شام )
جین: چیع خوب بگو
ات: راستش جین من حاملم تو داری بابا میشی
جین: چیی امکان نداره امکان ندارع
ات: حس کردم جین از خوشحالی که داره بابا میشه میگه امکان نداره اما یهو گفت
جین: امکان نداره اون بچه من باشه نه اون بچه من نیست این بچه کدوم ناکسی هست
ات: جین چی میگی این بچه تو هست
جین: امکان نداره پس امروز رفتی بیرون تا به بابای واقعیش بگی داره بابا میشه
ات: نه هق نه جین چی میگی
جین: از جلو چشمام گم شو
ات: اما جین
جین: گم شو گفتم
ات؛ هق هق امکان نداره چرا جین فک میکنه بچه یکی دیگس من دیگه طاقت ندارم هق هق😭😭
ات: همه ی خریدارم رو کردم داشتم میومدم دم در یه داروخونه وایسادم نمیدونستم برم داخل یا نه رفتم داخل و یه بیبی چک گرفتم و امدم خونه گذاشتمش رو میز وسایل ها رو بردم و گذاشتم سر جاش
امدم و بیبی چک رو ورداشتم و رفتم دستشویی از دستشویی که امدم بیرون گذاشتمش رو میز تا نتیجه مشخص شه بعد از دو دقیقه امدم و نگاش کردم نه نه باورم نمیشه من من حاملم من حاملم خدایا شکرت پس بگو چرا امروز حالم بد شد باید به جین بگم مطمئنم خوشحال میشه و این بچه باعث میشه جین عاشقم شه
جین: اهه فکرم همش پیش ات بود معلوم نیست بیرون چیکار داشته دختره ی هرزه
ات: برم برای شب وسایل اماده کنم تا جین میاد سوپرایز شه
(ساعت 8شب)
ات: خوب الاناس جین برسه خوب همه چی هم که امادس زنگ در خورد جین امده رفتم و درو باز کردم
جین: امد و درو باز کرد یه لباس کوتاه پوشیده بود دختره ی هرزه
ات: سلام جین خوش امدی
جین: ممنون این کارا چیه کردی این شمعا این لباس کوتاه رو چرا پوشیدی چه خبر
ات: جین عصبانی نشو میخوام یه چیز بهت بکم که مطمئنم خوشحال میشی
جین: خوب چیه
ات: برو اول لباسات رو عوض کن بیا شام بخوریم بعد میگم
جین: یعنی میخواد چی بگه لباسش ادمو تحریک میکنه
(بعد از شام )
جین: چیع خوب بگو
ات: راستش جین من حاملم تو داری بابا میشی
جین: چیی امکان نداره امکان ندارع
ات: حس کردم جین از خوشحالی که داره بابا میشه میگه امکان نداره اما یهو گفت
جین: امکان نداره اون بچه من باشه نه اون بچه من نیست این بچه کدوم ناکسی هست
ات: جین چی میگی این بچه تو هست
جین: امکان نداره پس امروز رفتی بیرون تا به بابای واقعیش بگی داره بابا میشه
ات: نه هق نه جین چی میگی
جین: از جلو چشمام گم شو
ات: اما جین
جین: گم شو گفتم
ات؛ هق هق امکان نداره چرا جین فک میکنه بچه یکی دیگس من دیگه طاقت ندارم هق هق😭😭
۲۶.۴k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.