رمان بغلی من

رمان بغلی من

پارت ۷۸


دیانا: من کلی از طرحام مونده چرا همینجوری مرخصی رد کردی من توی این هفته باید ۱۵ تا طرح بزنم دیروز یه دونه ام نزدم

ارسلان : آقا من رئیسم میگم نیا بعدشم خوب شدی میزنی

دیانا: نه( زاری)

ارسلان: آره خوب استراحت کن

دیانا: لطفا من میخوام بیام

ارسلان: نه

دیانا: یعنی چی

ارسلان: یعنی همین مراقب خودت باش خدافظ

دیانا: الو الو 😤

ارسلان: تک خنده ای کردم و مشغول کارم شدم

دیانا: هوف یاشار هرچی آتیشه از گور تو بلند میشه
دیدگاه ها (۱)

رمان بغلی من پارت ۷۹ارسلان: براش یه سری چیزا براش فرستادم دی...

رمان بغلی من پارت ۸۰.... چند ساعت بعد ....دیانا: چشامو باز ک...

رمان بغلی من پارت ۷۷... فردا ...دیانا: با صدای گوشیم چشامو ب...

رمان بغلی من پارت ۶۶ ارسلان: بخدا چیزی نیست پنبه رو آغشته به...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

رمان بغلی من پارت ۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷ارسلان :یه روز نشده ناز میشیدیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط