تو مال منی پارت ۸۰
که یهو دید ا.ت جلو دره
کوک : ا.ت ( شک )
ا.ت : از چیزی ناراحتی ؟
کوک : آه نه عصابم سر کارای شرکت خورده
ا.ت : میدونستم
کوک : چی میدونستی
ا.ت : که تو سرت شلوغه ولی بازم برای من وقت میزاری برای همین برات چای سبز آوردم دیری دیرین ( لبخند )
کوک : مرسی ( لبخند )
ا.ت : خواهش
ا.ت : خب کاری نداری من برم آماده بشم
کوک : نه فقط
ا.ت : هوم
کوک : زیاد خودت رو خوشگل نکن تو متعلق به منی پس کسی نباید زیاد نظرش بهت جلب بشه
ا.ت : من مال تو نیستم
کوک : اشتباهه تو مال منی تو متعلق به منی بدون اجازه من نمیتونی ترکم کنی چه بخوای چه نخوای من پیش خودم نگهت میدارم
ا.ت : اگر فرار کردم چی
کوک : من از زیر سنگم شده پیدات میکنم من رو دست کم گرفتی
ا.ت : نبابا گوه زیادی نخور امممم هوم چیزه منظورم اینکه شیرینی گل زیاد نخور برات بده اره
کوک : شیرینی گل ؟
ا.ت : چیزه همونی هر صبح میخوری عسل رو میگم
کوک : چرا اسمش رو گذاشتی گل شیرینی
ا.ت : تو به ایناش کار نداشته باش
کوک : بیا اینجا
ا.ت : هوم
کوک : بیا رو پا.....
حرف کوک توسط ا.ت قطع شد
ا.ت : ععععع نگاه کیه شمسی خانم زن جعفر سبزی فروش زنگ زده برم جواب بدم بده جواب ندم الو الو سلام .....
ا.ت اتاق رو ترک کرد
از زبان راوی
وقتی ا.ت رفت کوک خنده بلندی سر داد بخاطر بامزگی ا.ت ولی دوباره با یاد آوری چند دقیقه پیش صورتش به شکل خشمگین و ناراحت تغییر کرد
کوک : وایی من الان چی کار کنم
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
آماده روی مبل نشسته بودم و سرم تو گوشی بود همیشه مردا منتظر زنا میمونن الان من منتظر اقام که بیاد پایین
کوک : من اومدم
ا.ت : گل اومد بهار اومد کوکی در اومد از اتاق خوش اومدی قدم رنجه کردی اصلا هم دیر تر از من آماده نشدی هااااا اصلااااا ناراحت میشم اگر فکر کنی دارم بهت تیکه میندازم( با لبخند بامزه کیوتی )
کوک : بالا نشد ولی الان میتونم موقعیت بالا رو دوباره پیش بکشم
ا.ت : آها شمسی خانم گفت آقا جعفر .....
حرف ا.ت با کشیده شدنش به سمت بدن کوک قطع شد
کوک : اونا خودشون یه زمان کارای مارو میکردن
ا.ت : ....
کوک : چیه ساکتی
ا.ت : هیچی
کوک : اونجوری نگام نکن
ا.ت : چیه خیلی جذابم ( خود شیفتگی )
کوک : نه یه بار بچه بودم رفتم جلوی یه گاو اینجوری نگام میکرد ( خنده )
ا.ت : هر هر بامزه ولم کن
ا.ت : اگر این شکلیه توهم همه چیزت شبیه نیم رخ کرکس هست
کوک : ( ا.ت فشار دستش رو بیشتر کرد و ا.ت رو به خودش نزدیک کرد و گفت ) اگر عاشق همین کرکس شدی چی ؟
ا.ت : تو هم اگر عاشق این بلا نسبت من گاو شدی چی ؟
کوک : من همین الانشم عاشق توهم تو قبول نمیکنی
کوک : من دوست دارم قدر تموم دنیا حاضرم کل دنیا رو برات زیر و رو کنم
ا.ت ساکت بود و چیزی نمیگفت ولی هر لحظه قلبش تند تر میزد کوک رفت جلو و ا.ت رو بوsید که یهو .....
کوک : ا.ت ( شک )
ا.ت : از چیزی ناراحتی ؟
کوک : آه نه عصابم سر کارای شرکت خورده
ا.ت : میدونستم
کوک : چی میدونستی
ا.ت : که تو سرت شلوغه ولی بازم برای من وقت میزاری برای همین برات چای سبز آوردم دیری دیرین ( لبخند )
کوک : مرسی ( لبخند )
ا.ت : خواهش
ا.ت : خب کاری نداری من برم آماده بشم
کوک : نه فقط
ا.ت : هوم
کوک : زیاد خودت رو خوشگل نکن تو متعلق به منی پس کسی نباید زیاد نظرش بهت جلب بشه
ا.ت : من مال تو نیستم
کوک : اشتباهه تو مال منی تو متعلق به منی بدون اجازه من نمیتونی ترکم کنی چه بخوای چه نخوای من پیش خودم نگهت میدارم
ا.ت : اگر فرار کردم چی
کوک : من از زیر سنگم شده پیدات میکنم من رو دست کم گرفتی
ا.ت : نبابا گوه زیادی نخور امممم هوم چیزه منظورم اینکه شیرینی گل زیاد نخور برات بده اره
کوک : شیرینی گل ؟
ا.ت : چیزه همونی هر صبح میخوری عسل رو میگم
کوک : چرا اسمش رو گذاشتی گل شیرینی
ا.ت : تو به ایناش کار نداشته باش
کوک : بیا اینجا
ا.ت : هوم
کوک : بیا رو پا.....
حرف کوک توسط ا.ت قطع شد
ا.ت : ععععع نگاه کیه شمسی خانم زن جعفر سبزی فروش زنگ زده برم جواب بدم بده جواب ندم الو الو سلام .....
ا.ت اتاق رو ترک کرد
از زبان راوی
وقتی ا.ت رفت کوک خنده بلندی سر داد بخاطر بامزگی ا.ت ولی دوباره با یاد آوری چند دقیقه پیش صورتش به شکل خشمگین و ناراحت تغییر کرد
کوک : وایی من الان چی کار کنم
چند ساعت بعد
ویو ا.ت
آماده روی مبل نشسته بودم و سرم تو گوشی بود همیشه مردا منتظر زنا میمونن الان من منتظر اقام که بیاد پایین
کوک : من اومدم
ا.ت : گل اومد بهار اومد کوکی در اومد از اتاق خوش اومدی قدم رنجه کردی اصلا هم دیر تر از من آماده نشدی هااااا اصلااااا ناراحت میشم اگر فکر کنی دارم بهت تیکه میندازم( با لبخند بامزه کیوتی )
کوک : بالا نشد ولی الان میتونم موقعیت بالا رو دوباره پیش بکشم
ا.ت : آها شمسی خانم گفت آقا جعفر .....
حرف ا.ت با کشیده شدنش به سمت بدن کوک قطع شد
کوک : اونا خودشون یه زمان کارای مارو میکردن
ا.ت : ....
کوک : چیه ساکتی
ا.ت : هیچی
کوک : اونجوری نگام نکن
ا.ت : چیه خیلی جذابم ( خود شیفتگی )
کوک : نه یه بار بچه بودم رفتم جلوی یه گاو اینجوری نگام میکرد ( خنده )
ا.ت : هر هر بامزه ولم کن
ا.ت : اگر این شکلیه توهم همه چیزت شبیه نیم رخ کرکس هست
کوک : ( ا.ت فشار دستش رو بیشتر کرد و ا.ت رو به خودش نزدیک کرد و گفت ) اگر عاشق همین کرکس شدی چی ؟
ا.ت : تو هم اگر عاشق این بلا نسبت من گاو شدی چی ؟
کوک : من همین الانشم عاشق توهم تو قبول نمیکنی
کوک : من دوست دارم قدر تموم دنیا حاضرم کل دنیا رو برات زیر و رو کنم
ا.ت ساکت بود و چیزی نمیگفت ولی هر لحظه قلبش تند تر میزد کوک رفت جلو و ا.ت رو بوsید که یهو .....
- ۳۳.۶k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط