زخم پارت ۲
چشمامو باز کردم و وانمود کردم تازه بیدار شدم .
اون - بیدار شدی ...اسمت چیه؟
من - سونیک.
اون - کوچیک بنظر میای... چند سالته؟
من - ۲۰ .
در ذهن اون - شاید بهتره اول نظرشو جلب کنم .
اون بلند شد و از اتاق رفت بیرون .
من - ه..هی داری کجا میری؟
بلند شدم و دنبالش رفتم . رسیدیم به یه اتاق اون میخواست بره داخل .
من - ام..میتونم دنبالت بیام؟
اون - آره .
در رو باز کرد و رفت تو بهشت من . داخل اتاق پر از وسایل ورزشی بود .
من - واوووووووووو چه خفنه ! راستی اسمت چیه؟
اون - شدو. اینجا رو دوست داری؟ هروقت دوست داشتی میتونی بیای اینجا.
من - وای ممنون!
پایان
اون - بیدار شدی ...اسمت چیه؟
من - سونیک.
اون - کوچیک بنظر میای... چند سالته؟
من - ۲۰ .
در ذهن اون - شاید بهتره اول نظرشو جلب کنم .
اون بلند شد و از اتاق رفت بیرون .
من - ه..هی داری کجا میری؟
بلند شدم و دنبالش رفتم . رسیدیم به یه اتاق اون میخواست بره داخل .
من - ام..میتونم دنبالت بیام؟
اون - آره .
در رو باز کرد و رفت تو بهشت من . داخل اتاق پر از وسایل ورزشی بود .
من - واوووووووووو چه خفنه ! راستی اسمت چیه؟
اون - شدو. اینجا رو دوست داری؟ هروقت دوست داشتی میتونی بیای اینجا.
من - وای ممنون!
پایان
- ۱.۱k
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط