کیمیاگر
#کیمیاگر
#قسمت_هفتم
⭐️ هارون ابروهایش را بالا انداخت و رو کرد به نورا و گفت:
🌏 وزیر ایرانی و دانشمند ما گلچین دست روزگار است.
✨ یحیی قدمی جلو گذاشت و صدایش را صاف کرد و گفت:
🔵 من هر روز با دانشمندان بزرگی از سراسر جهان نشست و برخاست دارم. با این کنیز دقایقی که صحبت کردم، دانستم که حکمت از زبانش می بارد.
🔵 گذشته از خصال و جمالش، خود، شیفته ی او شدم و حاضر بودم مبلغش را بدهم و معامله را تمام کنم. اما بهترین را برای شما خواستم.»
✨ خلیفه رو کرد به جابر و گفت:
🌏 هوووم... مالکش این است؟
✨ جابر صدایش را صاف کرد:
🟠 بله آقا.
⭐️ خلیفه، بی توجه از جابر رو برگرداند و گفت:
🌏 به خزانه دار بگو بهایش را بپردازد.
✨ بعد درحالی که داشت بر می گشت، رو به اطرافیان کرد:
🌏 بدهید لباس های فاخر بر تنش کنند.
✨ قلب جابر، انگار داشت از سینه بیرون می زد. تکانی به خود داد و من من کنان گفت:
🟠 قابل خلیفه را ندارد؛ اما...
✨ صدایش آشکارا می لرزید. فوری ادامه داد:
🟠 او را... به کم تر از صد هزار سکه ی طلا نمی فروشم.
✨ هارون برآشفت و ابروهایش درهم گره خورد.
🌏 مردک دیوانه، کنیز می فروشی یا قصر خليفه را؟!
🟠 آقا تأمل بفرمایید. من برده فروش نیستم. تمام دار و ندارم از دنیا همین یک کنیز است.
🟠 همان طور که وزیر دانشمند شما گفتند، او دانشمند بی نظیری است که گره های بزرگی را برایتان خواهد گشود.
🟠 برای نمونه، اگر تمام علمای زمان را حاضر کنید تا با او مباحثه کنند، حتم دارم تک تک آن ها را شکست خواهد داد.
✨ هارون ابرو در هم کشید و نگاه تندش را به جابر دوخت. به سمت تخت رفت و روی آن نشست و پس از اندکی تأمل گفت:
🌏 عجب! خیلی جسارت است که من را به مبارزه فرا می خوانی!
✨ بعد با تلخند و لحنی خشن ادامه داد: ...
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
#قسمت_هفتم
⭐️ هارون ابروهایش را بالا انداخت و رو کرد به نورا و گفت:
🌏 وزیر ایرانی و دانشمند ما گلچین دست روزگار است.
✨ یحیی قدمی جلو گذاشت و صدایش را صاف کرد و گفت:
🔵 من هر روز با دانشمندان بزرگی از سراسر جهان نشست و برخاست دارم. با این کنیز دقایقی که صحبت کردم، دانستم که حکمت از زبانش می بارد.
🔵 گذشته از خصال و جمالش، خود، شیفته ی او شدم و حاضر بودم مبلغش را بدهم و معامله را تمام کنم. اما بهترین را برای شما خواستم.»
✨ خلیفه رو کرد به جابر و گفت:
🌏 هوووم... مالکش این است؟
✨ جابر صدایش را صاف کرد:
🟠 بله آقا.
⭐️ خلیفه، بی توجه از جابر رو برگرداند و گفت:
🌏 به خزانه دار بگو بهایش را بپردازد.
✨ بعد درحالی که داشت بر می گشت، رو به اطرافیان کرد:
🌏 بدهید لباس های فاخر بر تنش کنند.
✨ قلب جابر، انگار داشت از سینه بیرون می زد. تکانی به خود داد و من من کنان گفت:
🟠 قابل خلیفه را ندارد؛ اما...
✨ صدایش آشکارا می لرزید. فوری ادامه داد:
🟠 او را... به کم تر از صد هزار سکه ی طلا نمی فروشم.
✨ هارون برآشفت و ابروهایش درهم گره خورد.
🌏 مردک دیوانه، کنیز می فروشی یا قصر خليفه را؟!
🟠 آقا تأمل بفرمایید. من برده فروش نیستم. تمام دار و ندارم از دنیا همین یک کنیز است.
🟠 همان طور که وزیر دانشمند شما گفتند، او دانشمند بی نظیری است که گره های بزرگی را برایتان خواهد گشود.
🟠 برای نمونه، اگر تمام علمای زمان را حاضر کنید تا با او مباحثه کنند، حتم دارم تک تک آن ها را شکست خواهد داد.
✨ هارون ابرو در هم کشید و نگاه تندش را به جابر دوخت. به سمت تخت رفت و روی آن نشست و پس از اندکی تأمل گفت:
🌏 عجب! خیلی جسارت است که من را به مبارزه فرا می خوانی!
✨ بعد با تلخند و لحنی خشن ادامه داد: ...
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطاغوت #با_ادب_باشیم #صلوات #مناجات #زندگی_خوب #انتقام_سخت #رمضان #عکس_نوشته #بخون #تلنگر #مهدویت #فاطمیه #مذهبی #شهادت #شهدا #محرم #غدیر #ولایت #امامت #قرآن_کریم #برائت #تولی #ظهور #دعای_فرج #هنر_زندگی #اهل_بیت #ثقلین #رافصی#علمدار_نیامد #اربعین #زیارت #فرهنگی #تربیتی #ویسگون #نور #ظلمت #وحدت #حدیث #شبهه#ashura #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
۲.۸k
۰۱ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.