شده هرگز دلت مال کسی باشد که دیگر نیست

شده هرگز دلت مال کسی باشد که دیگر نیست؟
نگاهت سخت دنبال کسی باشد که دیگر نیست؟
برایت اتفــاق افتاده در یک کافـــه‌ی ابری
ته فنجان تو فال کسی باشد که دیگر نیست؟
خوش و بش کــرده‌ای با سایه‌ی دیوار وقتی که
دلت جویای احوال کسی باشد که دیگر نیست؟
چه خواهی کرد اگـر هر بار گوشی را که برداری
نصیبت بوق اشغال کسی باشد که دیگر نیست؟
حواس آسمانت پرت روی شیشه‌های مه
سکوتت جار و جنجال کسی باشد که دیگر نیست
شب سرد زمستانی تو هــم لرزیده‌ای هر چند
به دور گردنت شال کسی باشد که دیگر نیست؟
تصـــور کن برای عیدهـــای رفتــــه دلتنگـــی
به دستت کارت پستال کسی باشد که دیگر نیست
شبیــه ماهــی قرمـــز به روی آب می‌مانی
که سین‌ات هفتمین سال کسی باشد که دیگر نیست
شود هر خوشه‌اش روزی شرابی هفتصدساله
اگر بغضت لگدمال کسی باشد که دیگر نیست
چه مشکل می‌شود عشقی که حافظ در هوای آن
الا یا ایها الحال کسی باشد که دیگر نیست
رسیدن سهـــم سیب آرزوهایت نخواهد شد
اگر خوشبختی‌ات کال کسی باشد که دیگر نیست

شهراد میدری
دیدگاه ها (۶)

شرمنده روی ماهتم سعدی جان اعضای مرا همین بنی آدم خوردجلی...

آدم سرگیجه میگیره!ولی باحاله#خلاقیت

خالی شدم از زندگی، از هرچه پایان داشتحسی شبیه آنچه که یک جسم...

رفتم که از دیوانه بازی دست بردارمتا اخم کردم مطمئن شد دوستش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط