من به تو نرسیدم

من به تو نرسیدم
در آنسوی دنیا زاده شده بودی
دور بودی
مثل تمام آرزوها
و ریل ها
در مه زنگ زده بودند
هیچ قطاری حاضر نبود
مرا به تو برساند
من به تو نرسیدم
من به حرفی تازه در عشق نرسیدم
و در ادامه خواب های من
هرگز خورشیدی طلوع نکرد ...


#رسول_یونان_ـــــــ
دیدگاه ها (۱۰)

پرنده یِ آزاددانه هایِ در بندِ دام را نگاه کن چگونه انتظارِ ...

کسی باور نخواهد کرداما من به چشم خویش می بینمکه مردی پیش چشم...

شب آنچنان زلال، که میشد ستاره چید!دستم به هر ستاره که می خوا...

آن‌که می‌گوید دوستت دارمخنیاگر غمگینی‌ستکه آوازش را از دست د...

میان دو نگاه

امر به معروف برای اصلاح جامعه واجب است بحارالانوار ج۶

سارا عثمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط