درد تو مانند آهی در گلو جا مانده است
درد تو مانند آهی در گلو جا مانده است
بر دلم زخمی از آن جور و جفاها مانده است
هیچ احساسی نمانده مرده ای در حرکتم
روح و جسمم بی تودر بحران و اغما مانده است
خاطراتت را دلم تا صبح دیدن می کند
هر شبم با یاد تو انگار یلدا مانده است
گفته بودم عاشقم ، مجنون که نه! من یک زنم!
دیدی از عشقت چه رسوایی به لیلا مانده است!
گر چه میخندم ولی چاقو تراشیده لبم
بعد تو آیا برای خنده هم نا مانده است؟؟
بر دلم زخمی از آن جور و جفاها مانده است
هیچ احساسی نمانده مرده ای در حرکتم
روح و جسمم بی تودر بحران و اغما مانده است
خاطراتت را دلم تا صبح دیدن می کند
هر شبم با یاد تو انگار یلدا مانده است
گفته بودم عاشقم ، مجنون که نه! من یک زنم!
دیدی از عشقت چه رسوایی به لیلا مانده است!
گر چه میخندم ولی چاقو تراشیده لبم
بعد تو آیا برای خنده هم نا مانده است؟؟
۷.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.