p

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"
'p¹¹'

خیابون خلوت بود. موسیقی با صدای قطره‌های بارون ترکیب شده بود.
حس خوبی بود.

"فکر نمی‌کردم سلیقه موسیقیت خوب باشه":Alice

"منم همینطور":kook

"مگه سلیقه منو میدونی؟":Alice

"اینکه از سلیقه من خوشن اومده، یه حور خوش سلیقه بودن حساب میاد":kook

پوزخند زد و به سمت پنجره برگشت.
چند دقیقه گذشت و هیچ حرفی ردوبدل نشد.
اما مثل اینکه این سکوت رو مخ هردو نفر بود.

"قهوه؟":kook

یکم فکر کرد.

"البته":Alice

ماشین رو یک جا پارک کرد.

"همینجا بمون. الان میام":kook

"هوم":Alice

'³دقیقه بعد'

در ماشین باز شد و جونگ‌کوک با دوتا قهوه داخل دست‌هاش وارد ماشین شد.
یکی از قهوه هارو سمت آلیس گرفت و گفت:
"بفرمایید":kook

"ممنونم":Alice

در ماشین رو بست. یکم از قهوش رو نوشید و حرکت کرد.

¹⁰دقیقه بعد'

"خوابم نمیاد... قهوه.. ایده خوبی نبود":Alice

"درسته که آدم انتقاد پذیری نیستم اما... باهات موافقم‌‌...":kook
______
هروقت گفتم شب بخیر تمومه
دیدگاه ها (۴)

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹²'"میگم...":Aliceبه سمت آلیس برگشت."ه...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹³'"بستنی با چه طعمی دوست داری؟":kook"...

"𝗠𝘆 𝗵𝗲𝗮𝗿𝘁, 𝗼𝘂𝗿 𝗲𝘆𝗲𝘀"'p¹⁰'"خسته نباشی":kook"همچنین":Alice"با ...

#دوپارتی‌جونگ‌کوکدرخواستی𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒆𝒏𝒅, 𝒊𝒕’𝒔 𝒚𝒐𝒖.نمی‌تونست دست ...

سناریو؛دو پارتی باجیویو نویسنده؛ ات دو ساله که با باجی تو را...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_294سری تکون دادم و باش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط