گفتم که نرو تلخ شود روز شبانم

گفتم که نرو تلخ شود روز شبانم
گفتی بروم چونکه تمام است توانم

گفتم که دلم بعدتو از غصه بمیرد
گفتی دگری جای مرا زود بگیرد

گفتم به خدا بعدتو ای عشق بمیرم
گفتی که دگر ما نشود با تو ضمیرم

گفتم بروی در دل شب ماه ندارم
گفتی که به جز هجر و سفر راه ندارم

گفتم که نرو حال دلم سخت خراب است
گفتی که دگرچارهٔ درد تو شراب است

گفتم که نگارم شده لبریز قرارم
گفتی که خطابم نکنی باز نگارم !

گفتم که بمیرم به خدا زاتش این تب
گفتی که بسوز و به شکایت نگشا لب

من گفتم و تو گفتی رفتی ز کنارم
من بی تو به دنیا به خدا میل ندارم
دیدگاه ها (۶)

غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَممن که  تا صبحدمان سخت نگهب...

نی بزن خواهش ولی امشب کمی غمگین نواز خوش نباشد حال من امشب ک...

در کوی دلت،کلبه ای از بهر دلم سازتا راه به سوی دل تو باز شود...

عاشقی کن! که هنر نیست به تن بالیدناز هر آغوش به آغوش دگر...

پارت یازدهمخب دیگه پاشم آماده شم یعنی قراره کجا بریم این وقت...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط