هوا تاریکه و خورشید

هوا تاریکه و خورشید
رو دوشِ ابر خوابیده
از این دنیایِ دیوونه
یکی خوشبختیو چیده

جهان یخ بسته اما من
دلم دنیای آتیشه
زیرِ یک بغض طولانی
داره آروم له میشه

توی خواب و تو بیداری
همش کابوس می بینم
که ازیک باغِ پر غصه
دارم اندوه می چینم

هوا دلگیر و تب داره
سیاهی داره می تازه
میونِ شاخه های بید
کلاغی خونه می سازه

دلم آشوبه و انگار
یکی دنبالم افتاده
دارم از ترس می لرزم
سکوتم غرقِ فریاده

شبیه بچه آهویی
که زیر پنجه ی شیره
ته این خواب وحشتناک
دلم هر بار می میره

#آذین_قانع
دیدگاه ها (۲)

نازنینم...صبح ها را نمیدانم چگونه سر کنم...بی تو این صبح روش...

چه بر سرمان آوردند که خواه ناخواه بعد از هر آمد و رفتی زخم ه...

من یک‌معتادم ،معتاد عطر تنت معتاد آرامش صدای بم مردانه اتاما...

پر پرواز وجودم انعکاسی از سوی توست چون تو باشی ؛اقیانوس نجوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط