یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم

یک قدم برداشتم دور از تو سرگردان شدم
آنقدر باریدم و باریدم و باران شدم

با نسیمی که گذشت از لای موهای سرت
دور خود چرخیدم و چرخیدم و طوفان شدم

بی سر و سامانی امروز این دل را نبین
من همان کوهم که دور از توچنین لرزان شدم

رفتنت حتی خدا را برد از دنیای من
کوه ایمان بودم و از قصد بی ایمان شدم

ای پرستو! آسمان را مال خود کردی ومن
عاقبت سایه نشین گوشه ی زندان شدم

تاب سرما را ندارم ناجوانمردی بس است
رفتی و بعد از تومن آواره ی دنیا شدم

#ناشناس
دیدگاه ها (۷)

چون نهالی سُست می لرزد روحم از سرمای تنهایی می خزد در ظلمت...

‌نیســتی؟! اما مــــندارمتــــ همــیشه....جایی خـــلوت ودنــ...

فـکرت چشمـهایم را میگیردخیـالت از سرو کولم بالا میـرودرویـای...

درست همین جا ، همین لحظهمیان ازدحام دلهره ای غریب دستـم را ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط