عاشقم باش Love me
#عاشقم_باش #Love_me
#پارت_8
*داستان از نگاه نیلا*
صدایه زنگ در اومد
_من باز میکنم
اینو گفتمو به سمت در رفتم
_کیه?
+منم درو باز کن نِفله
در رو باز کردم
_سلام جلسه چطور بود?
+سلام,وای نپرس خیلی خستم برو کنار بیام تو
_دخترا امدنا
+جیغغغغ الان کجان
_طبقه بالا
*داستان از نگاه دیانا*
نیلا رفت که درو باز کنه چند دقیقه ای از رفتنش نگذشته بود که صدایه جیغ جیغویه ایرین رو شندیم
ا_جیغغغغ الان کجان?
ن+طبقه بالا
و بعد خود جیغ جیغویه دوست داشتنیشو دیدم
س_جیغغغغغ سلاممم ایرین
آ+واییی دلمون برات تنگ شده بود دخترررر
و بعد ستایی پریدیم بغلش بعد از گذشت چند ساعت و کلی خوش و بِش نگاهی به ساعت انداختم ساعت نه و نیم شب بود و دلم یکم گرفته بود خیلی وقت بود که مامان و بابا رو ندیده بودیم نزدیک یکسالی میشد که من و آتنا و ستیا از ایران به فرانسه رفته بودیم و الانم به سئول در کره خداروشکر زبان کره ایم عالی بودو انگلیسی و فارسی اما فرانسه رو یکمی بلد بودم اگه درصدی بخوام بگم هفتاد درصد
فرانسه رو بلد بودم با صدایه ستیا به خودم اومدم
س_هی هی دیانا کجایی?
د+ب..بله?
س_حالت خوبه?هرچی صدات میزدیم نشنیدی?
د+آره کارم داشتین?
س_ما میخوایم بریم بیرون تو هم میایی دیگه?
د+آره حتما
ایرین_خب حالا تو چه فکری بودی?
د+هیچی خانوادم دلم تنگ شده
آتنا_آخ نگو دلم تنگ میشه پاشید پاشید برید اماده شید
بلند شدم و رفتم سمت اتاقی که ایرین و نیلا بهم داده بودن در رو باز کردم و رفتم تویه اتاق و ساکم که رو تختم بود رو باز کردم
_خب بزار ببینم چی دارم
نگاهی به داخل ساکم انداختم و یه شلوار تنگ لی جذب , یه لباس سفید که چین داشت و تا بالایه نافم میومد, با یک کت چرم مشکی دخترونه و کفشایه اسپورت آدیداسم پوشیدم و موهامم دم اسبی کردم و یه رژ قرمزم به لبام و ریمل به چشمام زدمو رفتم پایین منتظر بچه ها وایسادم تا آماده بشن...بعد از چند دقیقه ستیا امد اونم تیپ اسپرتی زده بود موهاشو دورش ریخته بود و یه رژ صورتی زده بودو یه لباس جذب مشکی با شلوار جذب مشکی و کفش اسپورت آدیداس سفیدش و پوشیده بود
د_جونززززز خوشگل کردی با کسی قرار داری?
س+دخترا کجان پس?(قشنگ ری*د به دیانا😂 )
_نمدونم دارن اماده میشن دیگه
بعد از چند دقیقه همه آماده شده بودنو
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
ادامه پست بعد
#پارت_8
*داستان از نگاه نیلا*
صدایه زنگ در اومد
_من باز میکنم
اینو گفتمو به سمت در رفتم
_کیه?
+منم درو باز کن نِفله
در رو باز کردم
_سلام جلسه چطور بود?
+سلام,وای نپرس خیلی خستم برو کنار بیام تو
_دخترا امدنا
+جیغغغغ الان کجان
_طبقه بالا
*داستان از نگاه دیانا*
نیلا رفت که درو باز کنه چند دقیقه ای از رفتنش نگذشته بود که صدایه جیغ جیغویه ایرین رو شندیم
ا_جیغغغغ الان کجان?
ن+طبقه بالا
و بعد خود جیغ جیغویه دوست داشتنیشو دیدم
س_جیغغغغغ سلاممم ایرین
آ+واییی دلمون برات تنگ شده بود دخترررر
و بعد ستایی پریدیم بغلش بعد از گذشت چند ساعت و کلی خوش و بِش نگاهی به ساعت انداختم ساعت نه و نیم شب بود و دلم یکم گرفته بود خیلی وقت بود که مامان و بابا رو ندیده بودیم نزدیک یکسالی میشد که من و آتنا و ستیا از ایران به فرانسه رفته بودیم و الانم به سئول در کره خداروشکر زبان کره ایم عالی بودو انگلیسی و فارسی اما فرانسه رو یکمی بلد بودم اگه درصدی بخوام بگم هفتاد درصد
فرانسه رو بلد بودم با صدایه ستیا به خودم اومدم
س_هی هی دیانا کجایی?
د+ب..بله?
س_حالت خوبه?هرچی صدات میزدیم نشنیدی?
د+آره کارم داشتین?
س_ما میخوایم بریم بیرون تو هم میایی دیگه?
د+آره حتما
ایرین_خب حالا تو چه فکری بودی?
د+هیچی خانوادم دلم تنگ شده
آتنا_آخ نگو دلم تنگ میشه پاشید پاشید برید اماده شید
بلند شدم و رفتم سمت اتاقی که ایرین و نیلا بهم داده بودن در رو باز کردم و رفتم تویه اتاق و ساکم که رو تختم بود رو باز کردم
_خب بزار ببینم چی دارم
نگاهی به داخل ساکم انداختم و یه شلوار تنگ لی جذب , یه لباس سفید که چین داشت و تا بالایه نافم میومد, با یک کت چرم مشکی دخترونه و کفشایه اسپورت آدیداسم پوشیدم و موهامم دم اسبی کردم و یه رژ قرمزم به لبام و ریمل به چشمام زدمو رفتم پایین منتظر بچه ها وایسادم تا آماده بشن...بعد از چند دقیقه ستیا امد اونم تیپ اسپرتی زده بود موهاشو دورش ریخته بود و یه رژ صورتی زده بودو یه لباس جذب مشکی با شلوار جذب مشکی و کفش اسپورت آدیداس سفیدش و پوشیده بود
د_جونززززز خوشگل کردی با کسی قرار داری?
س+دخترا کجان پس?(قشنگ ری*د به دیانا😂 )
_نمدونم دارن اماده میشن دیگه
بعد از چند دقیقه همه آماده شده بودنو
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
ادامه پست بعد
۲.۵k
۲۳ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.