مافیای عاشق p9
صبح........
صبح از خواب بیدار شدم دیدم بالشتم خیسه خیسه بلند شدم صورتم رو آب زدم لباس هام رو با یونیفرم مدرسه عوض کردم به دوتا بادیگارد که در اختیارم گذاشتن رو خبر و رفتم پایین دیدم جوآرا روی پاهای جیمین نشسته و ناز عشوه داره براش میاد
×کجا داری میری
+به تو چه
_باهاش درست صحبت کن ا/ت
+برو بابا
ویو ا/ت :
رفتم جلو در دیدم بادیگاردام جلو درن سوار ماشین شدم به سمت مدرسه حرکت کردیم
وقتی وارد مدرسه شدم انگار که دنیا برام وارونه شد قبلا چون از مدرسه بدم میومد فرار میکردم اما الان از خونه به مدرسه فرار میکنم تا از شر عشق عذاب آورم و لوس بازی های جوآرا راحت باشم و درکل مدرسه حس خونه رو بهم میده روی صندلیم نشستم همه بهم زل زده بودم پچ دو میکردم معلوم بود درمورد چیه حتما میگن این دختر عروس خاندان پارک شده شنیدم پسرشون خیلی خوشتیپه و حرف های مفت کل روز به هیچی گوش نمیدادم و فقط به این فکر میکردم که ممکنه جیمین عاشقم بشه زنگ خورد و رفتم پایین بادیگارد ها پایین منتظر بودن سلام کردم و سوار شدم
+اممممممم میشه نریم خونه
~البته اما قراره کجا بریم
+بریم دریا
^باشه
نیم ساعت بعد رسیدن :
+آها راستی خودتون رو معرفی نکردین
^من یونگی هستم
٫منم جونگکوک
+میشه باهام راحت باشین و باهم دوست باشیم
~اره چرا که نه
+تنکس
ویو ا/ت :
دلم خیلی پر بود نشستم و با پسرا درد و دل کردم و باهم به جیمین و جوآرا فحش دادیم و خالی شدیم بعد رفتیم بستنی خوردیم و برگشتیم خونه و با دیدن یه چیزی شکه شدم........
این دختره کیه؟
سلاممممم کیوتممممممم
+اممممم سلام
~من جیسوام خوشبختم
+منم اما من شما رو نمیشناسم
~وقت زیاده بیا بریم بشینیم تو پذیرایی
میخواستم برم بشینم که دیدم جیمین و اون جنده تو پذیرایی نشستن و بهم یجوری نگاه میکنن منم برای اینکه حرص اون عوضیارو دربیارم رفتم نشستم
~خب من خواهر جیمینم
+آها منم.......
_خدمتکارمه
~خفه شو جیمین در اصل این هرجایی اینجا خدمتکاره ا/ت زنته زنت
_ اینو من تعیین میکنم
~رو دمم لگد نکن وگرنه میرم به بابا میگم یه هرزه تو خونه هست
_گمشو بابا
~گگگگگگ.......خب ا/ت بیا بریم بالا اصلا حال این عوضیارو ندارم
+باشه
(رفتن تو اتاق)
یه مدت نبودم ببخشید🥲💜
صبح از خواب بیدار شدم دیدم بالشتم خیسه خیسه بلند شدم صورتم رو آب زدم لباس هام رو با یونیفرم مدرسه عوض کردم به دوتا بادیگارد که در اختیارم گذاشتن رو خبر و رفتم پایین دیدم جوآرا روی پاهای جیمین نشسته و ناز عشوه داره براش میاد
×کجا داری میری
+به تو چه
_باهاش درست صحبت کن ا/ت
+برو بابا
ویو ا/ت :
رفتم جلو در دیدم بادیگاردام جلو درن سوار ماشین شدم به سمت مدرسه حرکت کردیم
وقتی وارد مدرسه شدم انگار که دنیا برام وارونه شد قبلا چون از مدرسه بدم میومد فرار میکردم اما الان از خونه به مدرسه فرار میکنم تا از شر عشق عذاب آورم و لوس بازی های جوآرا راحت باشم و درکل مدرسه حس خونه رو بهم میده روی صندلیم نشستم همه بهم زل زده بودم پچ دو میکردم معلوم بود درمورد چیه حتما میگن این دختر عروس خاندان پارک شده شنیدم پسرشون خیلی خوشتیپه و حرف های مفت کل روز به هیچی گوش نمیدادم و فقط به این فکر میکردم که ممکنه جیمین عاشقم بشه زنگ خورد و رفتم پایین بادیگارد ها پایین منتظر بودن سلام کردم و سوار شدم
+اممممممم میشه نریم خونه
~البته اما قراره کجا بریم
+بریم دریا
^باشه
نیم ساعت بعد رسیدن :
+آها راستی خودتون رو معرفی نکردین
^من یونگی هستم
٫منم جونگکوک
+میشه باهام راحت باشین و باهم دوست باشیم
~اره چرا که نه
+تنکس
ویو ا/ت :
دلم خیلی پر بود نشستم و با پسرا درد و دل کردم و باهم به جیمین و جوآرا فحش دادیم و خالی شدیم بعد رفتیم بستنی خوردیم و برگشتیم خونه و با دیدن یه چیزی شکه شدم........
این دختره کیه؟
سلاممممم کیوتممممممم
+اممممم سلام
~من جیسوام خوشبختم
+منم اما من شما رو نمیشناسم
~وقت زیاده بیا بریم بشینیم تو پذیرایی
میخواستم برم بشینم که دیدم جیمین و اون جنده تو پذیرایی نشستن و بهم یجوری نگاه میکنن منم برای اینکه حرص اون عوضیارو دربیارم رفتم نشستم
~خب من خواهر جیمینم
+آها منم.......
_خدمتکارمه
~خفه شو جیمین در اصل این هرجایی اینجا خدمتکاره ا/ت زنته زنت
_ اینو من تعیین میکنم
~رو دمم لگد نکن وگرنه میرم به بابا میگم یه هرزه تو خونه هست
_گمشو بابا
~گگگگگگ.......خب ا/ت بیا بریم بالا اصلا حال این عوضیارو ندارم
+باشه
(رفتن تو اتاق)
یه مدت نبودم ببخشید🥲💜
۹.۲k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.