🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
🔥🔥🔥🔥🔥🔥🔥
#ازدواج_اجباری
پارت 10
از زبان جیمین:
ا.ت رو زمین بود سرش پایین و به زمین نگا میکرد که یدفعه از میز غذا خوری که کنارش بود یه چاقو برداشت و روی رگ گردنش گذاشت یه لحظه واقعا تعجب کرده بودم اون میخواست چیکار کنه عقب عقب رفت .
جیمین: ا.ت کاری نکن که پشیمون شی
ا.ت: کدوم پشیمونی از خیلی وقت پیش باید اینکارو میکردم چرا اینطوری میکنی باهام من مگه چیکار کردم چرا باید تمام عمرم اینطوری بشه چرا باید با کسی که دوسش دارم ازدواج نکنم مگه چیکار کردم چرا باید تمام عمرم اینطوری بشه مگه من چیکار کردم من فقط 18 سالمه(گریه شدید و داد)
جیمین:(تعجب)
ا.ت: این دفعه میتونم از این زندگی لعنتی راحت بشم .
از زبان جیمین:
ا.ت میخواس چاقو رو رگش بکشه که فورا رفتم سفت بغلش کردم و از مچ دستش گرفتم راستش خودمم بغضم گرفته بود نمیدونم چرا !
(از زبان ا.ت: جیمین یدفعه اومد بغلم کرد)
ا.ت: ولم کن لعنتی بزا بمیرم این زندگی رو نمیخوام (گریه شدید و داد)
جیمین: خفه شو لعنتی(داد و کمی بغض)
از زبان جیمین:
چاقو رو آروم ازش گرفتم و سفت بغلش کردم
ا.ت: لعنتی چرا نمیزاری بمیرم چرا عذابم میدی (به سینه جیمین ضربه میزنه)
جیمین: خفه شو فقط نمیخوام هیچ صدایی ازت بشنوم(آروم و بغض ا.تو بغل کرده)
ا.ت: (گریه)
میا: جیمینا تو تو ا.تو بغل کردی جلو من واقعا هق هق امشب کنار من نمیخوابی و رو کناپه میخوابی هق(گریه الکی و لوس میره بالا تو اتاق مشترکی خودش و جیمین)
جیمین: (زود ا.تو از خودش جدا میکنه) میا عشقم غلط کردم لطفا منو ببخش میاا ...اَییشششش لعنتی همش تقصیر تو هرزه ست (یه سیلی میزنه که ا.ت پرت زمین میشه) ببین هرزه تا صبح تمام اینجا رو تمیز میکنی اونم دوبار حق خوابیدن هم نداری(داد)
ا.ت: باشهههه(گریه و داد)
جیمین: چی؟ نشنیدم چی گفتی؟(از موهاش میگیره)
ا.ت: ببخشید غلط کردم ارباب چشم لطفا ولم کنید (گریه آروم)
جیمین:(موهاشو ول میکنه و میره به سمت اتاق خودش و میا)
از زبان میا:
به هوسوک کسی که دوسش دارم زنگ زدم
میا: الو سلام عشقم
هوسوک: سلام چاگیا نقشه چطور بود؟
میا: عالی همه چی دقیقا عین نقشه پیش میره باهاش ازدواج کردم چند وقت که بگذره میمونه مال و ثروتش رو بالا بکشم فقط یه مشکل خیلی کوچولو داریم .
هوسوک:چه مشکلی؟ چی شده؟
میا : .........
ادامه دارد........
#ازدواج_اجباری
پارت 10
از زبان جیمین:
ا.ت رو زمین بود سرش پایین و به زمین نگا میکرد که یدفعه از میز غذا خوری که کنارش بود یه چاقو برداشت و روی رگ گردنش گذاشت یه لحظه واقعا تعجب کرده بودم اون میخواست چیکار کنه عقب عقب رفت .
جیمین: ا.ت کاری نکن که پشیمون شی
ا.ت: کدوم پشیمونی از خیلی وقت پیش باید اینکارو میکردم چرا اینطوری میکنی باهام من مگه چیکار کردم چرا باید تمام عمرم اینطوری بشه چرا باید با کسی که دوسش دارم ازدواج نکنم مگه چیکار کردم چرا باید تمام عمرم اینطوری بشه مگه من چیکار کردم من فقط 18 سالمه(گریه شدید و داد)
جیمین:(تعجب)
ا.ت: این دفعه میتونم از این زندگی لعنتی راحت بشم .
از زبان جیمین:
ا.ت میخواس چاقو رو رگش بکشه که فورا رفتم سفت بغلش کردم و از مچ دستش گرفتم راستش خودمم بغضم گرفته بود نمیدونم چرا !
(از زبان ا.ت: جیمین یدفعه اومد بغلم کرد)
ا.ت: ولم کن لعنتی بزا بمیرم این زندگی رو نمیخوام (گریه شدید و داد)
جیمین: خفه شو لعنتی(داد و کمی بغض)
از زبان جیمین:
چاقو رو آروم ازش گرفتم و سفت بغلش کردم
ا.ت: لعنتی چرا نمیزاری بمیرم چرا عذابم میدی (به سینه جیمین ضربه میزنه)
جیمین: خفه شو فقط نمیخوام هیچ صدایی ازت بشنوم(آروم و بغض ا.تو بغل کرده)
ا.ت: (گریه)
میا: جیمینا تو تو ا.تو بغل کردی جلو من واقعا هق هق امشب کنار من نمیخوابی و رو کناپه میخوابی هق(گریه الکی و لوس میره بالا تو اتاق مشترکی خودش و جیمین)
جیمین: (زود ا.تو از خودش جدا میکنه) میا عشقم غلط کردم لطفا منو ببخش میاا ...اَییشششش لعنتی همش تقصیر تو هرزه ست (یه سیلی میزنه که ا.ت پرت زمین میشه) ببین هرزه تا صبح تمام اینجا رو تمیز میکنی اونم دوبار حق خوابیدن هم نداری(داد)
ا.ت: باشهههه(گریه و داد)
جیمین: چی؟ نشنیدم چی گفتی؟(از موهاش میگیره)
ا.ت: ببخشید غلط کردم ارباب چشم لطفا ولم کنید (گریه آروم)
جیمین:(موهاشو ول میکنه و میره به سمت اتاق خودش و میا)
از زبان میا:
به هوسوک کسی که دوسش دارم زنگ زدم
میا: الو سلام عشقم
هوسوک: سلام چاگیا نقشه چطور بود؟
میا: عالی همه چی دقیقا عین نقشه پیش میره باهاش ازدواج کردم چند وقت که بگذره میمونه مال و ثروتش رو بالا بکشم فقط یه مشکل خیلی کوچولو داریم .
هوسوک:چه مشکلی؟ چی شده؟
میا : .........
ادامه دارد........
۵.۸k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.