اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
اتفاق ناگهانی با دوست صمیمی
پارت ۲۳
وقتی جیمین بلند شد و رفت تقریبا ناامید شدم، وای واقعا نمیدونم باید چیکار کنم که باور کنه
دیگه بیخیال همه چی شدم و رفتم خونه
&بریم سمت جیمین
داشتم میرفتم
که تهیونگ بهم زنگ زد جواب دادم
جیمین:سلام تهیونگ
تهیونگ:سلام،جیمین بیا پارک(یه اسمی واسه خودتون تصور کنید:))
جیمین:چرا
تهیونگ : یه حرف خیلی مهمی باهات دارم که از وقتی ا/ت رو ول کردی میخواستم بهت بگم
جیمین:هوففففف بازم میخوای از اون هرزه حرف بزنی
تهیونگ:بیا تا معلوم بشه می هرزه اس
جیمین:منظورت...
تهیونگ:جیمین
جیمین:خیلی خوب الان میام
ویو جیمین
رفتم به پارکی که تهیونگ بهم گفت
تهیونگ رو پیدا کردم و رفتم پیشش یه کمی باهم حرف زدیم
جیمین:خب تهیونگ، چی میخواستی بهم بگی؟
تهیونگ: من به لیلی شک کرده بودم
برای همین تعقیبش میکردم تا ببینم کجا میره
یه بار دیدم رفت توی هرزه خونه ولی سریع اومد بیرون
جیمین:تهیو....
تهیونگ:گوش کن
اون موقعی که ا/ت بیچاره رو هم ول کردی هم همونجا بودم
لیلی داشت به ا/ت میگفت بین راطبشونه
تازه ا/ت هم عاشقته
جیمین:اینو بهم گفته بود
تهیونگ: چند روز پیش دیدمش که رفت داخل هرزه خونه
منم رفتم داخل تا ببینم چه خبره
دیدم داره با یه پسره لاس میزنه
جیمین:تهیومگ الکی حرف...
تهیونگ:وایسا.... جوری که من شنیدم این بود که امشب لیلی میخواد بره پیش پسره
بیا بریم ببینیم من راست میگم یا تو
جیمین: باشه
&میرن همون هرزه خونه هه و........
__________
بچه ها یه خبر بد😭😭
فیک داره تموم میشه😭😭😭😭
ببشیدددددد😭😭
ولی وقتی که تموم بشه سریع فیک جونگ کوک رو میذارم
البته هروقت که بنویسم
بابای ✨🫂
پارت ۲۳
وقتی جیمین بلند شد و رفت تقریبا ناامید شدم، وای واقعا نمیدونم باید چیکار کنم که باور کنه
دیگه بیخیال همه چی شدم و رفتم خونه
&بریم سمت جیمین
داشتم میرفتم
که تهیونگ بهم زنگ زد جواب دادم
جیمین:سلام تهیونگ
تهیونگ:سلام،جیمین بیا پارک(یه اسمی واسه خودتون تصور کنید:))
جیمین:چرا
تهیونگ : یه حرف خیلی مهمی باهات دارم که از وقتی ا/ت رو ول کردی میخواستم بهت بگم
جیمین:هوففففف بازم میخوای از اون هرزه حرف بزنی
تهیونگ:بیا تا معلوم بشه می هرزه اس
جیمین:منظورت...
تهیونگ:جیمین
جیمین:خیلی خوب الان میام
ویو جیمین
رفتم به پارکی که تهیونگ بهم گفت
تهیونگ رو پیدا کردم و رفتم پیشش یه کمی باهم حرف زدیم
جیمین:خب تهیونگ، چی میخواستی بهم بگی؟
تهیونگ: من به لیلی شک کرده بودم
برای همین تعقیبش میکردم تا ببینم کجا میره
یه بار دیدم رفت توی هرزه خونه ولی سریع اومد بیرون
جیمین:تهیو....
تهیونگ:گوش کن
اون موقعی که ا/ت بیچاره رو هم ول کردی هم همونجا بودم
لیلی داشت به ا/ت میگفت بین راطبشونه
تازه ا/ت هم عاشقته
جیمین:اینو بهم گفته بود
تهیونگ: چند روز پیش دیدمش که رفت داخل هرزه خونه
منم رفتم داخل تا ببینم چه خبره
دیدم داره با یه پسره لاس میزنه
جیمین:تهیومگ الکی حرف...
تهیونگ:وایسا.... جوری که من شنیدم این بود که امشب لیلی میخواد بره پیش پسره
بیا بریم ببینیم من راست میگم یا تو
جیمین: باشه
&میرن همون هرزه خونه هه و........
__________
بچه ها یه خبر بد😭😭
فیک داره تموم میشه😭😭😭😭
ببشیدددددد😭😭
ولی وقتی که تموم بشه سریع فیک جونگ کوک رو میذارم
البته هروقت که بنویسم
بابای ✨🫂
۴.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.