☆♡پارت: ۳♡☆
☆♡پارت: ۳♡☆
پسره: پس خوشبختم... من کیم نامجون هستم... ۲۱ سالمه... لیدر گروهم... همه رپ مانستر صدام می کنن... بیا بریم با بقیه اعضا اشنا شو...
رفتیم توی اتاق تمرینشون دو نفر داشتن با هم مسخره بازی می کردن یکیشون داشت ورزش می کرد دو نفر دیگه ام داشتن تمرین رقص می کردن... الان شش نفر پس هفتمی کو؟ برگشتم دیدم اون یکی هم از اون ور اومد تو...
نامجون: بچه ها ایشون عضو جدیده...
نامجون که اینو گفت همه بر گشتن مارو نگا کردن...
سویونگ: آنیونگ... من... کیم سویونگم عضو جدید ۱۸ سالمه...
اونام یکی یکی خودشونو معرفی کردن...
-من کیم سوکجینم جین صدام می کنن ۲۳ سالمه بزرگ ترین عضوم...
-من مین یونگیم ۲۲ سالمه شوگا صدام می کنن...
-من جونگ هوسوکم ۲۱ سالمه جی هوپ صدام می کنن...
-من پارک جیمینم ۲۰ سالمه...
-من جئون جونگ کوکم ۱۸ سالمه... هم سنیم... فک کنم دیگه من تنها مکنه نیستم😅
-من کیم تهیونگم ۲۰ سالمه وی صدام می کنن...صب کن ببینم تو همون دختری نیستی که دیروز نزدیک بود ماشین بهت بزنه نجاتت دادم؟ یادمه خودت بودی چشمای آبیتو یادمه...
سویونگ: اره...
تهیونگ: الان حالت خوبه؟ اخه دیروز عجیب رفتار می کردی...
سویونگ: ا.. اره خوبم...
نامجون: خب با همه اشنا شدی...قراره تو هم از فردا با ما توی این خوابگاه بمونی بهتره وسایلتو تا فردا بیاری... واینکه لطفا معذب نباش راحت باش...
سویونگ: امم... باشه... هر نفر ی اتاق داره؟ یا اتاقا مشترکه؟
نامجون: اینجا چهار تا اتاق داره... ما هم که هشت نفریم... پس هر ی اتاق برای دونفر مشترک میشه...
سویونگ: میگم من شما هارو چی صدا کنم؟ به اسم صدا کنم یا بگم اوپا؟
نامجون: هرطور خودت دوست داری صدا کن...
سویونگ: باشه پس می گم اوپا...
نامجون: باشه😊
راستی قراره فردا تورو به ارمیا معرفی کنیم... پس خودتو اماده کن...
سویونگ: باشه ممنون...
نامجون: الان می تونی بری خونت تا فردا وسایلتو جمع کنی از فردا دیگه بیای اینجا...
سویونگ: باشه ممنون... پس من دیگه میرم... از دیدنتون خوشحال شدم... آنیونگ...
کل اعضا: آنیونگ...
سویونگ از خوابگاه رفت بیرون...
جیمین: تهیونگ اون همون دختره عجیبی بود که تعریف می کردی؟ اون که اصلا عجیب نبود... اما چشماش خیلی قشنگ بود...
جونگ کوک: اره... چشماش قشنگ بود...
تهیونگ: نمی دونم اما دیروز رفتارش عجیب بود... انگار عصبی بود...
(بچه ها الان چون دیدار اولشون بود مثلا ی جور معذب بودن دیدین که دفعه اول با یکی اشنا میشی معذبی نمی دونی چی کار کنی الان اونام اونطورین بعد کم کم یخشون باز میشه)
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
لایک و کامنت فراموش نشه...
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
پسره: پس خوشبختم... من کیم نامجون هستم... ۲۱ سالمه... لیدر گروهم... همه رپ مانستر صدام می کنن... بیا بریم با بقیه اعضا اشنا شو...
رفتیم توی اتاق تمرینشون دو نفر داشتن با هم مسخره بازی می کردن یکیشون داشت ورزش می کرد دو نفر دیگه ام داشتن تمرین رقص می کردن... الان شش نفر پس هفتمی کو؟ برگشتم دیدم اون یکی هم از اون ور اومد تو...
نامجون: بچه ها ایشون عضو جدیده...
نامجون که اینو گفت همه بر گشتن مارو نگا کردن...
سویونگ: آنیونگ... من... کیم سویونگم عضو جدید ۱۸ سالمه...
اونام یکی یکی خودشونو معرفی کردن...
-من کیم سوکجینم جین صدام می کنن ۲۳ سالمه بزرگ ترین عضوم...
-من مین یونگیم ۲۲ سالمه شوگا صدام می کنن...
-من جونگ هوسوکم ۲۱ سالمه جی هوپ صدام می کنن...
-من پارک جیمینم ۲۰ سالمه...
-من جئون جونگ کوکم ۱۸ سالمه... هم سنیم... فک کنم دیگه من تنها مکنه نیستم😅
-من کیم تهیونگم ۲۰ سالمه وی صدام می کنن...صب کن ببینم تو همون دختری نیستی که دیروز نزدیک بود ماشین بهت بزنه نجاتت دادم؟ یادمه خودت بودی چشمای آبیتو یادمه...
سویونگ: اره...
تهیونگ: الان حالت خوبه؟ اخه دیروز عجیب رفتار می کردی...
سویونگ: ا.. اره خوبم...
نامجون: خب با همه اشنا شدی...قراره تو هم از فردا با ما توی این خوابگاه بمونی بهتره وسایلتو تا فردا بیاری... واینکه لطفا معذب نباش راحت باش...
سویونگ: امم... باشه... هر نفر ی اتاق داره؟ یا اتاقا مشترکه؟
نامجون: اینجا چهار تا اتاق داره... ما هم که هشت نفریم... پس هر ی اتاق برای دونفر مشترک میشه...
سویونگ: میگم من شما هارو چی صدا کنم؟ به اسم صدا کنم یا بگم اوپا؟
نامجون: هرطور خودت دوست داری صدا کن...
سویونگ: باشه پس می گم اوپا...
نامجون: باشه😊
راستی قراره فردا تورو به ارمیا معرفی کنیم... پس خودتو اماده کن...
سویونگ: باشه ممنون...
نامجون: الان می تونی بری خونت تا فردا وسایلتو جمع کنی از فردا دیگه بیای اینجا...
سویونگ: باشه ممنون... پس من دیگه میرم... از دیدنتون خوشحال شدم... آنیونگ...
کل اعضا: آنیونگ...
سویونگ از خوابگاه رفت بیرون...
جیمین: تهیونگ اون همون دختره عجیبی بود که تعریف می کردی؟ اون که اصلا عجیب نبود... اما چشماش خیلی قشنگ بود...
جونگ کوک: اره... چشماش قشنگ بود...
تهیونگ: نمی دونم اما دیروز رفتارش عجیب بود... انگار عصبی بود...
(بچه ها الان چون دیدار اولشون بود مثلا ی جور معذب بودن دیدین که دفعه اول با یکی اشنا میشی معذبی نمی دونی چی کار کنی الان اونام اونطورین بعد کم کم یخشون باز میشه)
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
لایک و کامنت فراموش نشه...
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
۲۷.۲k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.