☆♡پارت: ۴♡☆
☆♡پارت: ۴♡☆
*سویونگ*
هووف خدای من حالا من چطوری با هفتا پسر زندگی کنم؟... اما... بنظر مدیر راست میگفت انگار پسرای خوبی ان... نه بابا چی میگی سویونگ همه پسرا مثل همن... حالا که با یکیشونم قراره هم اتاق بشم باید مواظب باشم...
فلش بک به توی خونه...
رسیدم خونه... انگار دخترا بیدار شده بودن رفتم تو...
سویونگ: آنیونگ... من اومدم...
هانیول و اوهانی: خوش اومدی!
سویونگ: دارین صبونه می خورین!
هانیول: اره... امروز روز تعطیل بود ما ام یکم استراحت کردیم...
اوهانی: تو ام می خوری؟
سویونگ: اره... یکم می خورم...
اوهانی: خب... تعریف کن... خوشتیپ بودن؟
سویونگ: 😒
اوهانی: باشه بابا...
هانیول: خب چطور بودن؟...
سویونگ: مثل ادم-_- ....
هانیول: ای بابا خب تعریف کن...
سویونگ: باشه بابا فقط رفتم دیدمشون قراره باهاشون توی خوابگاه باشم... اما بنظر پسرای خوبی میومدن...
اوهانی: اووو پس وقتی سویونگ میگه خوبن یعنی خوبن...
سویونگ: امروز وسایلمو جمع می کنم می رم خوابگاه...
هانیول: دلم برات تنگ میشه😢
اوهانی: منم😢
سویونگ: ای بابا ناراحت نباشین قرار نیست منو دیگه نبینین که باز منو می بینین...
هانیول: اره... باز می بینیمت...
سویونگ: اره بابا ناراحت نباشین... خب من دیگه میرم وسایلمو جمع کنم... هانیول: باش
رفت بالا تا وسایلشو جمع کنه... چیزای زیادی برنداشت... فقط لباساش با ی قاب عکس که عکس خانوادگیشون بود..
-
-
-
فردا صبح...
بیدار شدم حاضر شدم برای رفتن به خوابگاه رفتم پایین دیدم هانیول و اوهانی بیدارن! و دارن صبونه درست می کنن! نکنه هنوز خوابم؟ هانیول منو دید...
هانیول: عاا سویونگ بیدار شدی ما صبح زود پاشدیم برات صبونه خداحافظی درست کردیم... بیا بخور...
سویونگ: صب پاشدین برای من صبونه درست کردین😢 نمردیمو این روزارم دیدیم🤧
اوهانی: بیا صبونتو بخور😅
سویونگ: باشه... اما تضمین می کنین زنده بمونم؟
اوهانی: یااا بخور دیگه!
سویونگ: باشه!
سویونگ نشست سر میز شروع کرد به خوردن... لقمه ی اول رو گذاشت تو دهنش...
سویونگ: اومم... خیلییییی خوشمزس! مطمعنی اینو شما پختین؟
هانیول و اوهانی: اوهوم...
هانیول: بلاخره تلاشامون نتیجه داد... البته فقط این نیست من سوپرایز های دیگه ای هم دارم...
سویونگ: چه سوپرایزی؟
هانیول: ...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
شرطا برای پارت بعد:
لایک: ۲۲
کامنت: ۱۲
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
*سویونگ*
هووف خدای من حالا من چطوری با هفتا پسر زندگی کنم؟... اما... بنظر مدیر راست میگفت انگار پسرای خوبی ان... نه بابا چی میگی سویونگ همه پسرا مثل همن... حالا که با یکیشونم قراره هم اتاق بشم باید مواظب باشم...
فلش بک به توی خونه...
رسیدم خونه... انگار دخترا بیدار شده بودن رفتم تو...
سویونگ: آنیونگ... من اومدم...
هانیول و اوهانی: خوش اومدی!
سویونگ: دارین صبونه می خورین!
هانیول: اره... امروز روز تعطیل بود ما ام یکم استراحت کردیم...
اوهانی: تو ام می خوری؟
سویونگ: اره... یکم می خورم...
اوهانی: خب... تعریف کن... خوشتیپ بودن؟
سویونگ: 😒
اوهانی: باشه بابا...
هانیول: خب چطور بودن؟...
سویونگ: مثل ادم-_- ....
هانیول: ای بابا خب تعریف کن...
سویونگ: باشه بابا فقط رفتم دیدمشون قراره باهاشون توی خوابگاه باشم... اما بنظر پسرای خوبی میومدن...
اوهانی: اووو پس وقتی سویونگ میگه خوبن یعنی خوبن...
سویونگ: امروز وسایلمو جمع می کنم می رم خوابگاه...
هانیول: دلم برات تنگ میشه😢
اوهانی: منم😢
سویونگ: ای بابا ناراحت نباشین قرار نیست منو دیگه نبینین که باز منو می بینین...
هانیول: اره... باز می بینیمت...
سویونگ: اره بابا ناراحت نباشین... خب من دیگه میرم وسایلمو جمع کنم... هانیول: باش
رفت بالا تا وسایلشو جمع کنه... چیزای زیادی برنداشت... فقط لباساش با ی قاب عکس که عکس خانوادگیشون بود..
-
-
-
فردا صبح...
بیدار شدم حاضر شدم برای رفتن به خوابگاه رفتم پایین دیدم هانیول و اوهانی بیدارن! و دارن صبونه درست می کنن! نکنه هنوز خوابم؟ هانیول منو دید...
هانیول: عاا سویونگ بیدار شدی ما صبح زود پاشدیم برات صبونه خداحافظی درست کردیم... بیا بخور...
سویونگ: صب پاشدین برای من صبونه درست کردین😢 نمردیمو این روزارم دیدیم🤧
اوهانی: بیا صبونتو بخور😅
سویونگ: باشه... اما تضمین می کنین زنده بمونم؟
اوهانی: یااا بخور دیگه!
سویونگ: باشه!
سویونگ نشست سر میز شروع کرد به خوردن... لقمه ی اول رو گذاشت تو دهنش...
سویونگ: اومم... خیلییییی خوشمزس! مطمعنی اینو شما پختین؟
هانیول و اوهانی: اوهوم...
هانیول: بلاخره تلاشامون نتیجه داد... البته فقط این نیست من سوپرایز های دیگه ای هم دارم...
سویونگ: چه سوپرایزی؟
هانیول: ...
امید وارم از این پارت خوشتون اومده باشه💜🌹
شرطا برای پارت بعد:
لایک: ۲۲
کامنت: ۱۲
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۸.۹k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.