سبز صورتی
سبز صورتی
پارت ۱۵
آنیا یه ماشین به دامیان داد
(اسلاید دوم)
آنیا:این ماشین رو بگیر و برو گمشو
دامیان:چــشـــــــم
دامیان رفتش خونش اونم به بدبختی
موقعیت: فردا صبح
آنیا از خواب بیدار شد و رفت برف بازی با بکی
دیشب
بکی:آنیا میگم فردا میای بریم برف بازی
آنیا باشه
بعد از چند دقیقه دید که یه نفر داره میاد سمتش اول فک کرد بکیه ولی دید دامیان بود
آنیا:امـــم میگم تو اینجا چه غلطی می کنی
دامیان:مگه با من قرار نداشته بودی
آنیا:منظورت چیه من دیشب با بکی قرار گذاشته بودم وایسا ببینم، هاااااااااا
دامیان با هوش مصنوعی صدای بکی رو برداشته بود جای صدای خودش تا با آنیا قرار بگذاره
آنیا:تو چه غلطی کردییی(زدن تو گوش دامیان)
دامیان:همون کاری که همیشه عاشقش بودم
آنیا می خواست بره ولی دامیان دستش رو گرفت
دامیان: وایسا آنیا تو با من قرار گزاشتی حالا باید سر حرفت وایسی
انیا:هااااااا باشه
آنیا و دامیان اولین جایی که رفتن کافی شاپ بود
همه پسر های اونجا چشمشون به آنیا بود
دامیان وقتی فهمید می خواست با پسر های اونجا دعوا کنه ولی آنیا نذاشت و دامیان رو برد بیرون به بدبختی
دومین جا شهر بازی بود
دامیان: میگم بیا بریم چرخ فلک
آنیا:باش
آنیا رفت تو چرخ فلک ولی دامیان نیومد
آنیا با صدای بلند:دامیااان داری چیکار می کنی 🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬😡😡😡😡😡🖕
دامیان توجهی نکرد و فقط زبون درازی میکرد
بعد از چند دقیقه آنیا از چرخ فلک اومد بیرون ویه مشت انیایی که صد برابر از اون قبلیه زد آنیا رفت خونه و تمام در پنجره هارو قفل کرد
و خودش نشست جلویه تلویزیون و فیلم مورد علاقش رو نگاه کرد و بعد از چند دقیقه دید یه نفر داش زنگ دن در خونش رو میزد رفت درو باز کرد دید که دامیان بود
آنیا : دیگه چی می خوای
دامیان:من معذرت می خوام بابت این اتفاقات
آنیا رفت داخل خونه
آنیا:بیا تو دم در بده بروکلی
دامیان:باشه
آنیا و دامیان نشستن رو کاناپه
آنیا:میگم من می تونم بیام خونتون
دامیان:البته معلومه که میتونی بیای فقط باید وسایلت رو جمع کنی
آنیا رفت وسایلش رو جمع کنه
پارت ۱۵
آنیا یه ماشین به دامیان داد
(اسلاید دوم)
آنیا:این ماشین رو بگیر و برو گمشو
دامیان:چــشـــــــم
دامیان رفتش خونش اونم به بدبختی
موقعیت: فردا صبح
آنیا از خواب بیدار شد و رفت برف بازی با بکی
دیشب
بکی:آنیا میگم فردا میای بریم برف بازی
آنیا باشه
بعد از چند دقیقه دید که یه نفر داره میاد سمتش اول فک کرد بکیه ولی دید دامیان بود
آنیا:امـــم میگم تو اینجا چه غلطی می کنی
دامیان:مگه با من قرار نداشته بودی
آنیا:منظورت چیه من دیشب با بکی قرار گذاشته بودم وایسا ببینم، هاااااااااا
دامیان با هوش مصنوعی صدای بکی رو برداشته بود جای صدای خودش تا با آنیا قرار بگذاره
آنیا:تو چه غلطی کردییی(زدن تو گوش دامیان)
دامیان:همون کاری که همیشه عاشقش بودم
آنیا می خواست بره ولی دامیان دستش رو گرفت
دامیان: وایسا آنیا تو با من قرار گزاشتی حالا باید سر حرفت وایسی
انیا:هااااااا باشه
آنیا و دامیان اولین جایی که رفتن کافی شاپ بود
همه پسر های اونجا چشمشون به آنیا بود
دامیان وقتی فهمید می خواست با پسر های اونجا دعوا کنه ولی آنیا نذاشت و دامیان رو برد بیرون به بدبختی
دومین جا شهر بازی بود
دامیان: میگم بیا بریم چرخ فلک
آنیا:باش
آنیا رفت تو چرخ فلک ولی دامیان نیومد
آنیا با صدای بلند:دامیااان داری چیکار می کنی 🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬🤬😡😡😡😡😡🖕
دامیان توجهی نکرد و فقط زبون درازی میکرد
بعد از چند دقیقه آنیا از چرخ فلک اومد بیرون ویه مشت انیایی که صد برابر از اون قبلیه زد آنیا رفت خونه و تمام در پنجره هارو قفل کرد
و خودش نشست جلویه تلویزیون و فیلم مورد علاقش رو نگاه کرد و بعد از چند دقیقه دید یه نفر داش زنگ دن در خونش رو میزد رفت درو باز کرد دید که دامیان بود
آنیا : دیگه چی می خوای
دامیان:من معذرت می خوام بابت این اتفاقات
آنیا رفت داخل خونه
آنیا:بیا تو دم در بده بروکلی
دامیان:باشه
آنیا و دامیان نشستن رو کاناپه
آنیا:میگم من می تونم بیام خونتون
دامیان:البته معلومه که میتونی بیای فقط باید وسایلت رو جمع کنی
آنیا رفت وسایلش رو جمع کنه
۶۵۲
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.