نمی دانم چرا ؟ اما تو را هر جا که می بینم
نمیدانم چرا ؟ اما تو را هر جا که می بینم
کسی انگار میخواهد زمن تا با تو بنشینم
تن یخ کرده آتش را که میبیند چه می خواهد ؟
همانی را که میخواهم ترا وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمی خوانم که می ترسم
به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم
زبانم لال ! اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد ؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر ناباوران عشق می بینند
که این من - این من آرام - در مردن به جز اینم
کسی انگار میخواهد زمن تا با تو بنشینم
تن یخ کرده آتش را که میبیند چه می خواهد ؟
همانی را که میخواهم ترا وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمی خوانم که می ترسم
به جانت چشم زخم آید چو می گویند تحسینم
زبانم لال ! اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد ؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
نباشی تو اگر ناباوران عشق می بینند
که این من - این من آرام - در مردن به جز اینم
۴.۶k
۲۳ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.