*سناریو سانزو پارت ۴ *
*سناریو سانزو پارت ۴ *
ا.ت = حالا هرچی من برم برای این یارو سانزو ی چیزی درست کنم
خدمت کار = چییییی یارو سانزوووو ههههههه حرف دهنتو بفهم دختره جن**ده نفهم (لامصب خیلی رو سانزو غیرت داره 🗿)
ا.ت = به هر حال من برم دست به کار شم
۲ ساعت گذشت و غذا اماده شد سانزو هم نیم ساعت بعدش اومد
سانزو = های دارلینگ حالت چطوره غذا اماده هس ، هااااا تو تو خدمت کار اینجا چیکار میکنی مگه من تورو اخراج نکرده بودم هاااا کاری میکنم که نور خورشید هم نبینی (با عصبانیت)
خدمت کار = اعععع اقای هاروچیرو شماااا اععع اومدید ( باترس)
بعد از اینکه سانزو اون زن رو انداختش بیرون رفت سراغ تو
سانزو = ببخشید بیبی اگه ترسیدی
تو اینقدر از لحن سانزو ترسیده بودی که نمیتونستی رو پاهات وایسی و افتادی که سانزو تورو گرفت
سانزو = بیبی حالات خوبه
سانزو تورو گذاست رو تخت و رفت شامشو خورد
سانزو = این این چه این چرا اینجوریه
سانزو وقتی شامشو خورد اومد تو اتاق انگاری مست بود
ا.ت = سانزو حالت حالت خوبه
سانزو میاد تو تخت و روت خیمه میزنه ومیگه (اههه بیبی تو منو تحریک کردی اییی عوضی سکسی حالا وقتی حالتو گرفتم میفهمی نمیزارم حتی رو پاهات راه بری )
ا.ت = چته من که تو غذات تحریک کننده نریختم نکنه کار اون زنیکه عوضی هس
سانزو = اهههه خفه شو ا.ت دیگه خیلیییی داری شیطونی میکنی
سانزو شلوارشو در اورد و دامن تو رو هم کشید پایین
ا.ت = هویییی چیکار میکنی
سانزو = هیسسس اروم بیب میخوام میخوام بگا*یمت عوضی (خواهران عزیز چادر با خود بیارین نیاز میشه )
سانزو با شدت کرد توی تو
ا.ت = اههههههه عوضیییی نکن اهههههه
سانزو = اهههه همینه ناله کن نالهههه (یاحضرت عزرائیل 🗿)
خو همین بود خواهرانم امید وارم چادر اورده باشید چون واقعا نیاز میشد
سایونارا خواهران 🗿💗
ا.ت = حالا هرچی من برم برای این یارو سانزو ی چیزی درست کنم
خدمت کار = چییییی یارو سانزوووو ههههههه حرف دهنتو بفهم دختره جن**ده نفهم (لامصب خیلی رو سانزو غیرت داره 🗿)
ا.ت = به هر حال من برم دست به کار شم
۲ ساعت گذشت و غذا اماده شد سانزو هم نیم ساعت بعدش اومد
سانزو = های دارلینگ حالت چطوره غذا اماده هس ، هااااا تو تو خدمت کار اینجا چیکار میکنی مگه من تورو اخراج نکرده بودم هاااا کاری میکنم که نور خورشید هم نبینی (با عصبانیت)
خدمت کار = اعععع اقای هاروچیرو شماااا اععع اومدید ( باترس)
بعد از اینکه سانزو اون زن رو انداختش بیرون رفت سراغ تو
سانزو = ببخشید بیبی اگه ترسیدی
تو اینقدر از لحن سانزو ترسیده بودی که نمیتونستی رو پاهات وایسی و افتادی که سانزو تورو گرفت
سانزو = بیبی حالات خوبه
سانزو تورو گذاست رو تخت و رفت شامشو خورد
سانزو = این این چه این چرا اینجوریه
سانزو وقتی شامشو خورد اومد تو اتاق انگاری مست بود
ا.ت = سانزو حالت حالت خوبه
سانزو میاد تو تخت و روت خیمه میزنه ومیگه (اههه بیبی تو منو تحریک کردی اییی عوضی سکسی حالا وقتی حالتو گرفتم میفهمی نمیزارم حتی رو پاهات راه بری )
ا.ت = چته من که تو غذات تحریک کننده نریختم نکنه کار اون زنیکه عوضی هس
سانزو = اهههه خفه شو ا.ت دیگه خیلیییی داری شیطونی میکنی
سانزو شلوارشو در اورد و دامن تو رو هم کشید پایین
ا.ت = هویییی چیکار میکنی
سانزو = هیسسس اروم بیب میخوام میخوام بگا*یمت عوضی (خواهران عزیز چادر با خود بیارین نیاز میشه )
سانزو با شدت کرد توی تو
ا.ت = اههههههه عوضیییی نکن اهههههه
سانزو = اهههه همینه ناله کن نالهههه (یاحضرت عزرائیل 🗿)
خو همین بود خواهرانم امید وارم چادر اورده باشید چون واقعا نیاز میشد
سایونارا خواهران 🗿💗
۹.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.