فراتر از مدرسه

پارت۵
ادامه ویو ارورا
پس با اینکه پام هنوز می‌لنگید به سمت جنگل دویدم و همینجوری لا به لای درختا میدویدم.
ـ هی ارورا وایسا(داد)
.......+
تهیونگ هر چقدر داد میزد هیچ فایده ای نداشت پس تصمیم گرفت.....
آرورا
هر چقدر صدام میزد اهمیتی نمیدادم درد پام داشت دیونم میکرد که صدای وحشتناکی شنیدم از ترس دیگه وایسادم برگشتم دیدم تهیونگ با اسلحه به طرفم شلیک کرده ...اومد سمتم و منا انداخت روی کولش و بردم به سمت ماشین
+چرا چرا ولم نمیکنی ها؟چرا؟چرا اینجوری میکنی....
........-

+با توعم چرا جواب نمیدی جواب بده (جیغ و داد)

-چون عاشقتم میفهمی؟؟ عاشقتم نمیخام از دستت بدم(اربده)

+چی..چی (زیر لب)
-اره درست شنیدی من دوست دارم

آرورا
بارم نمیشد نمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال بترسم یا چی اصلا چیزی نمیدونستم ولی فقط یه چیزی میدونستم اینکه دوستش دارم .

هیچ کس دیگع هیچی نگفت و تهیونگ به سمت عمارت حرکت کرد سرعت زیاد و اروا ترسیده بود ولی داشت خودشا خونسرد نشون میداد که تهیونگ فهمید و سرعت ماشینا کم کرد... ارورا انقدر گریه کرده بود که خوابش برد وقتی بیدار شد دید توی یه اتاق بود که همه چیزش سیاهه بلند شد رفت سمت در که دید در قفله......
تهیونگ
دیگه هیچی نگفتم و به راه ادامه دادم حواسم نبود که دارم تند میرم ولی ارورا دیدم انگار ترسیده بود پس سرعتا کم کردم انقدر خستع بود که خوابش برد وقتی رسیدیم عمارت هنوز خواب بود دلم نیومد که بیدارش کنم اخه مثل فرشته ها خواب بود...بغلش کردم بردمش توی اتاقم و اومدم پایین توی فکر این بودم که چجوری ارومش کنم که دیدم مثل دیونه ها داره جیغا داد میکنه و سعی داره درا باز کنه.......
دیدگاه ها (۰)

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

فراتر از مدرسه

گل وحشی منپارت ۳ ویو اتتوی خواب بودم که یهو ارباب بیدارم کرد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط