ثانیه ثانیه عشق تو عجب پیرم کرد
ثانیه ثانیه عشق تو عجب پیرم کرد
آتشی بودی و چشم تو چه پا گیرم کرد
دوستت دارم و بردی تو مرا مرز جنون
سِحر جادویی آن چشم تو تسخیرم کرد
دوریت صبر و قرار از دل زارم برده
یک دل غمزده در سینه به زنجیرم کرد
همه ثانیه ها سوز غمی بود به دل
خسته از درد زمان بوده و تقدیرم کرد
هوس قلب پریشان منی و همه شب
خاطر سرد تنت بود که دلگیرم کرد
ذوق شعرم به کجا برده ای کز رفتن تو
اشک غم ماند وبجز تو زهمه سیرم کرد
آتشی بودی و چشم تو چه پا گیرم کرد
دوستت دارم و بردی تو مرا مرز جنون
سِحر جادویی آن چشم تو تسخیرم کرد
دوریت صبر و قرار از دل زارم برده
یک دل غمزده در سینه به زنجیرم کرد
همه ثانیه ها سوز غمی بود به دل
خسته از درد زمان بوده و تقدیرم کرد
هوس قلب پریشان منی و همه شب
خاطر سرد تنت بود که دلگیرم کرد
ذوق شعرم به کجا برده ای کز رفتن تو
اشک غم ماند وبجز تو زهمه سیرم کرد
۵.۶k
۰۶ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.