نذر کرده ام

نذر کرده ام
یک روزی که خوشحال تر بودم
بیایم و بنویسم که
زندگی را باید با لذت خورد !
که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

یک روزی که خوشحال تر بودم
می آیم و می نویسم که
این نیز بگذرد ....
مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است

یک روزی که خوشحال تر بودم
یک نقاشی از پاییز میگذارم که
یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیست
زندگی پاییز هم می شود
رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر ....

یک روزی که خوشحال تر بودم
نذرم را ادا می کنم
تا روزهایی مثل حالا
که خستگی و ناتوانی لای دست و پایم پیچیده است
بخوانمشان
و یادم بیاید که
هیچ بهار و پاییزی بی زمستان مزه نمی دهد
و هیچ آسیاب آرامی بی طوفان ....

#F



@,,,,D
دیدگاه ها (۲۲)

#خدای من سلام هفته ای که گذشت باتما...

شانه هایت را بیاور شانه کم آورده امیک بغل دلواپسی یک سینه غم...

میان هجمه غمها، خیالت را سپر کردمدمی با بغض تنهایی، به چشمان...

زندگی شطرنج دنیا و دل استقصه پر رنج صد ها مشکل استشاه دل کیش...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط