رمان : Gate Of Universe 🪐🗝🎶⛓️ پارت ۴
ماتیلدا : چیه حسودیت شد ؟؟ بسوزززز
نیکولاس : اون یه گربس چیزی نمیفهمه چرا بوسش کردیییی
ماتیلدا : اتفاقا بهتر از توهم می فهمههههههههه
لوسیفر در ذهنش : هههه من نمیفهممم وقتی شب شد بهتتن نشون میدم ارههههههو فکر کردی من میزارم ماتیلدا مال تو بشهههههه پدسگگگگ (تو ذهنش داره به نیکولاس فحش میده )
عمراااا ماتیلدا مال منهههه امشبم همچیو بهش میگم که من یه انسانم و .....( دیگه خودتون بقیشو میدونید دیگه )
نیکولاس : خیلهوخب حالا بیا ادامه ی بازیمونو بکنیم ( خوشبحالشون ج یا ح بازی موکوننننن )
ماتیلدا : باشه خبکنوبت من جرئت یا حقیقت ؟
نیکولاس : حقیقت !
ماتیلدا : خب چرا عکس لختی منو تو گوشیت داشتی ها ؟
نیکولاس : امم خب چیزه .... میدونیی ؟...
ماتیلدا : 😑
نیکولاس : 🥲
ماتیلدا : بگوو دیگهههههه
بیا پایین هست
پایین ترررر
بیا پایینننن
نیکولاس : امممم خب راستش اخه میدونی همه ی برادرا از خواهراشکن بالاخره یه عکس کوشولو دارن دیگهههه
ماتیلدا : این جواب سوالم نبود
نیکولاس : خب پس جرئت ;
ماتیلدا : اوفففف باشه خب تو توی مدرسه رو کسی کراش داشتی ؟
نیکولاس : ( تو ذهنش واییی خدا چجوری بگم رو تو کراش دارممم اخهاهه )
لوسیفر در ذهنش : عههههه رو ماتیلدا کراش دارییییییییییییی غلط کردییییی ( لوسیفر میتونه ذهنارو بخونه )
نیکولاس : خبببب رو ییی تو کراششش دارممممممممممم
ماتیلدا : چ .. چی ؟!
نیکولاس : ای بابا اخه هیچ دختر خوشگلی تو مدرسه نیست تو از همه خوشگلتریییی
ماتیلدا : اوکی
نیکولاس: خب من یکم گشنمه نظرت چیه یکم غذا بخوریم ؟ کم کم داره هوا تاریک میشه و ما سه روز تو راهیم درسته مامان برامون غذا گذاشته مگه نه ؟
ماتیلدا : فکر خوبیه
*در حال کوفت کردن چیپس و ماست و ابمیوه و خلاصه اسنک دیگه*
بچه ها ببخشید من انگشتم شکسته نمی تونم دیگه بیشتر از این بنویسممم
خب شرطاااا :
لایک ۱۸ تا
کامنت ۷۰ تا
تا شرطا رو نرسونید نمیزارمممم
در ضمن ناشناسمم پر کنینننن https://abzarek.ir/service-p/msg/1252427
شرطا رو برسونیددد
, 🪐 . . ✦ , 🌙 . . ゚ . . , . . 🌍 . ✦ , * , . . ˖ .
نیکولاس : اون یه گربس چیزی نمیفهمه چرا بوسش کردیییی
ماتیلدا : اتفاقا بهتر از توهم می فهمههههههههه
لوسیفر در ذهنش : هههه من نمیفهممم وقتی شب شد بهتتن نشون میدم ارههههههو فکر کردی من میزارم ماتیلدا مال تو بشهههههه پدسگگگگ (تو ذهنش داره به نیکولاس فحش میده )
عمراااا ماتیلدا مال منهههه امشبم همچیو بهش میگم که من یه انسانم و .....( دیگه خودتون بقیشو میدونید دیگه )
نیکولاس : خیلهوخب حالا بیا ادامه ی بازیمونو بکنیم ( خوشبحالشون ج یا ح بازی موکوننننن )
ماتیلدا : باشه خبکنوبت من جرئت یا حقیقت ؟
نیکولاس : حقیقت !
ماتیلدا : خب چرا عکس لختی منو تو گوشیت داشتی ها ؟
نیکولاس : امم خب چیزه .... میدونیی ؟...
ماتیلدا : 😑
نیکولاس : 🥲
ماتیلدا : بگوو دیگهههههه
بیا پایین هست
پایین ترررر
بیا پایینننن
نیکولاس : امممم خب راستش اخه میدونی همه ی برادرا از خواهراشکن بالاخره یه عکس کوشولو دارن دیگهههه
ماتیلدا : این جواب سوالم نبود
نیکولاس : خب پس جرئت ;
ماتیلدا : اوفففف باشه خب تو توی مدرسه رو کسی کراش داشتی ؟
نیکولاس : ( تو ذهنش واییی خدا چجوری بگم رو تو کراش دارممم اخهاهه )
لوسیفر در ذهنش : عههههه رو ماتیلدا کراش دارییییییییییییی غلط کردییییی ( لوسیفر میتونه ذهنارو بخونه )
نیکولاس : خبببب رو ییی تو کراششش دارممممممممممم
ماتیلدا : چ .. چی ؟!
نیکولاس : ای بابا اخه هیچ دختر خوشگلی تو مدرسه نیست تو از همه خوشگلتریییی
ماتیلدا : اوکی
نیکولاس: خب من یکم گشنمه نظرت چیه یکم غذا بخوریم ؟ کم کم داره هوا تاریک میشه و ما سه روز تو راهیم درسته مامان برامون غذا گذاشته مگه نه ؟
ماتیلدا : فکر خوبیه
*در حال کوفت کردن چیپس و ماست و ابمیوه و خلاصه اسنک دیگه*
بچه ها ببخشید من انگشتم شکسته نمی تونم دیگه بیشتر از این بنویسممم
خب شرطاااا :
لایک ۱۸ تا
کامنت ۷۰ تا
تا شرطا رو نرسونید نمیزارمممم
در ضمن ناشناسمم پر کنینننن https://abzarek.ir/service-p/msg/1252427
شرطا رو برسونیددد
, 🪐 . . ✦ , 🌙 . . ゚ . . , . . 🌍 . ✦ , * , . . ˖ .
۶.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.