انگیزه.ای . برای . عشق پارت9
#انگیزه.ای . برای . عشق #پارت9
_تو حق دیدن خانوادتو نداری
صدای شوگا بلند شد
_خواهرمو ول کن
تهیونگ برگشت به شوگا نگاه کرد بلند زد زیر خنده
بعدش دستمو گرفت رفتیم سمت بالا اروم زیر لب زمزمه کردم
_شوگا
اشکام روی گونه هام چکید تهیونگ منو پرت کرد تو اتاق داد زد
_میخوای بمیری
با ترس سرمو انداختم پایین
_متاسفم
داد زد
_ساکت شو
فکمو گرفت توی دستاش فشار محکمی بهش داد
_آییی
دیتشو برداشت در گوشم زمزمه کرد
_اگه فرار کنی قسم میخورم خودم بکشمت
بعدش گذاشت رفت نشستم یه گوشهی اتاق گریه کردم
****
حوصلم حسابی سر رفته بود رفتم پایین سمت حیاط تو حیاط قدم میزدم که صدای شوگا پیچید
_جنی
برگشتم با چشمای اشکی بهش خیره شدم
_داداش
رفتم سمتش بغلش کردم که ادامه داد
_بیا از اینجا بریم
دستمو گرفت کشید داخل ماشین پاشو گذاشت روی گاز رفتیم سمت خونه
_شوگا نمیتونم
دستمو کشید
_دیگه نمیزارم بری اونجا
وارد خونهی خودمون شدیم مامان با دیدنم اخماش تو هم رفت
_کی گفت اینو بیاری هاا؟
شوگا پوزخندی زد
_به تو ربطی نداره
_تو حق دیدن خانوادتو نداری
صدای شوگا بلند شد
_خواهرمو ول کن
تهیونگ برگشت به شوگا نگاه کرد بلند زد زیر خنده
بعدش دستمو گرفت رفتیم سمت بالا اروم زیر لب زمزمه کردم
_شوگا
اشکام روی گونه هام چکید تهیونگ منو پرت کرد تو اتاق داد زد
_میخوای بمیری
با ترس سرمو انداختم پایین
_متاسفم
داد زد
_ساکت شو
فکمو گرفت توی دستاش فشار محکمی بهش داد
_آییی
دیتشو برداشت در گوشم زمزمه کرد
_اگه فرار کنی قسم میخورم خودم بکشمت
بعدش گذاشت رفت نشستم یه گوشهی اتاق گریه کردم
****
حوصلم حسابی سر رفته بود رفتم پایین سمت حیاط تو حیاط قدم میزدم که صدای شوگا پیچید
_جنی
برگشتم با چشمای اشکی بهش خیره شدم
_داداش
رفتم سمتش بغلش کردم که ادامه داد
_بیا از اینجا بریم
دستمو گرفت کشید داخل ماشین پاشو گذاشت روی گاز رفتیم سمت خونه
_شوگا نمیتونم
دستمو کشید
_دیگه نمیزارم بری اونجا
وارد خونهی خودمون شدیم مامان با دیدنم اخماش تو هم رفت
_کی گفت اینو بیاری هاا؟
شوگا پوزخندی زد
_به تو ربطی نداره
۵۷.۶k
۲۱ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.