طعمخون
#طعم_خون
PT:11
در باز شد و یه پلیس اومد تو خونه و تفنگشو سمت هیون گرفت...
+چ..چیکار م..میکنین؟
علامت پلیس(")
"ایشون به جرم قتل کیم یونا دستگیره
_با چه مدرکی؟
" اثر انگشتت رو بدنش. موندم چجوری گازش گرفتی؟
_لبخند شیطانی-خودتون چی فکر میکنین؟
"شبیه نیش میمونه. تنها یه خون آشام میتونه داشته باشتش ولی اونا وجود ندارن
_مطمئنی؟
+هیون...
هیونو بردن اداره پلیس و منم همراهشون رفتم
" باید آزمایش بدی تا گونه ات رو بفهمیم. فک نمیکنم انسان باشی
_لبخند شیطانی-
*هیونجین ویو*
اوه احتمالا لو برم. خوب نیست..
*ا.ت ویو*
وقتی اینو شنیدم انگار یه سطل آب سرد ریختن روی سرم... الان چی میشه؟ اونو... میکشن؟
*هیونجین ویو*
آزمایشو دادم و بعد اومدن جوابش همه برگاشون ریخته بود
"امکان نداره...تو...خون آشامی!
_لبخند) بهم نمیاد؟
" ولی طبق گفته ی مدرست خیلی آرومی...
_خب. افرادی که ناپدید میشدن خوشمزه بودن
"تو اونارو کشتی؟
_منم به غذا نیاز دارم دیگه
+هیون...
همه با شنیدن صدام برگشتن و اشک تو چشمام جمع شد...
+الان...چه اتفاقی برات...میوفته؟
*هیونجین ویو*
وای... واقعا فکر ا.ت نبودم...
_ا.ت... احتمالا... منو میکشن...
+یعنی چی... مگه گناه کردی... خودتم نمیخواستی اینجوری بدنیا بیای...
_سعی کن منو...
+ما انسانا واسه غذا خوردن حیواناتو میکشیم تو ام حق اینو داری واسه زنده موندن غذا بخوری... تو فقط جنایتکارا رو کشتی پس چرا...
" این مهم نیست. اون آدم کشته
+ما ام حیواناتو میکشیم تا غذا بخوریم و زنده بمونیم! اینجوری ما ام قاتلیم!
_ا.ت... لطفا...
+لطفا چی؟ فراموشت کنم؟ چجوری؟؟؟(گریه
"هوی. نسبتت باهاش چیه؟
_دوست دخترمه
" انسانه؟
_آره
+نه... منم خون آشامم... اگه اونو میکشین منم بکشین!
_ا.ت! ساکت باش!
+نگو که میخوای بدون تو زندگی کنم!!
چشمام قرمز شد و دندونای نیشمو نشون دادم
+آره منم خون آشامم!
_ا.ت... لطفا... بس کن!
"خب... معلوم شد دوتاتون چی این
_به اون کاری نداشته باشین!
" ببخشید. ولی باید بمیرین
*هیونجین ویو*
روی زانو هام افتادم و شروع کردم به گریه کردن... ا.ت به خاطر من خون آشام شد و با
پایان پارت ۱۱🍉
PT:11
در باز شد و یه پلیس اومد تو خونه و تفنگشو سمت هیون گرفت...
+چ..چیکار م..میکنین؟
علامت پلیس(")
"ایشون به جرم قتل کیم یونا دستگیره
_با چه مدرکی؟
" اثر انگشتت رو بدنش. موندم چجوری گازش گرفتی؟
_لبخند شیطانی-خودتون چی فکر میکنین؟
"شبیه نیش میمونه. تنها یه خون آشام میتونه داشته باشتش ولی اونا وجود ندارن
_مطمئنی؟
+هیون...
هیونو بردن اداره پلیس و منم همراهشون رفتم
" باید آزمایش بدی تا گونه ات رو بفهمیم. فک نمیکنم انسان باشی
_لبخند شیطانی-
*هیونجین ویو*
اوه احتمالا لو برم. خوب نیست..
*ا.ت ویو*
وقتی اینو شنیدم انگار یه سطل آب سرد ریختن روی سرم... الان چی میشه؟ اونو... میکشن؟
*هیونجین ویو*
آزمایشو دادم و بعد اومدن جوابش همه برگاشون ریخته بود
"امکان نداره...تو...خون آشامی!
_لبخند) بهم نمیاد؟
" ولی طبق گفته ی مدرست خیلی آرومی...
_خب. افرادی که ناپدید میشدن خوشمزه بودن
"تو اونارو کشتی؟
_منم به غذا نیاز دارم دیگه
+هیون...
همه با شنیدن صدام برگشتن و اشک تو چشمام جمع شد...
+الان...چه اتفاقی برات...میوفته؟
*هیونجین ویو*
وای... واقعا فکر ا.ت نبودم...
_ا.ت... احتمالا... منو میکشن...
+یعنی چی... مگه گناه کردی... خودتم نمیخواستی اینجوری بدنیا بیای...
_سعی کن منو...
+ما انسانا واسه غذا خوردن حیواناتو میکشیم تو ام حق اینو داری واسه زنده موندن غذا بخوری... تو فقط جنایتکارا رو کشتی پس چرا...
" این مهم نیست. اون آدم کشته
+ما ام حیواناتو میکشیم تا غذا بخوریم و زنده بمونیم! اینجوری ما ام قاتلیم!
_ا.ت... لطفا...
+لطفا چی؟ فراموشت کنم؟ چجوری؟؟؟(گریه
"هوی. نسبتت باهاش چیه؟
_دوست دخترمه
" انسانه؟
_آره
+نه... منم خون آشامم... اگه اونو میکشین منم بکشین!
_ا.ت! ساکت باش!
+نگو که میخوای بدون تو زندگی کنم!!
چشمام قرمز شد و دندونای نیشمو نشون دادم
+آره منم خون آشامم!
_ا.ت... لطفا... بس کن!
"خب... معلوم شد دوتاتون چی این
_به اون کاری نداشته باشین!
" ببخشید. ولی باید بمیرین
*هیونجین ویو*
روی زانو هام افتادم و شروع کردم به گریه کردن... ا.ت به خاطر من خون آشام شد و با
پایان پارت ۱۱🍉
- ۷.۴k
- ۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط