طعمخون

#طعم_خون

PT:12

محکم بغلش کردم و اشک میریختم...

_ببخشید... که نتونستم مخفیش کنم و باهات بمونم...

+چی میگی... لطفا پیشم بمون... هیون!

وقتی میگفت هیون انگار دارن گوشتای تنمو ازم جدا میکنن...

_ببخشید...

"دختره چند نفرو کشته؟

_اون... تازگیا فقط بخاطر اینکه خون من وارد بدنش شده تبدیل شده... فقط برادرش که کل خانوادشونو کشته رو خورده... و اینکه... یه راه واسه انسان کردنش هست! من آدمای زیادی کشتم... ولی اون نه... لطفا!

" چه راهی؟

_خون ومپایر فقط یه ذره ازش هست تو بدنش... اگر ازش خون بگیرین فقط خون ومپایر میاد بیرون... اینجوری انسان میشه!

"پس دختره میتونه زنده بمونه

_ممنونم...

+نه! لطفا... من نمیخوام بدون هیون زنده بمونم!

_فکر میکنم باید حافظتو پاک کنم...

+نه! هیون...

_پس... خودت منو فراموش کن... لطفا!

+نمیتونم...

_صلا... من از اول عاشقت نبودم... فقط دنبال جونت بودم... خوب شد؟

+ه..هیون؟

پایان پارت ۱۲🥒
دیدگاه ها (۰)

#طعم_خون PT:13*ا.ت ویو*چشمامو باز کردم و دیدم تو خونم... دوس...

طعم_خون PT:14رفتیم رو تخت و لباسامونو در آوردیم... همون لحظه...

#طعم_خون PT:11در باز شد و یه پلیس اومد تو خونه و تفنگشو سمت ...

#طعم_خون PT:10*هیونجین ویو*بنظر میومد که دوست داره پیشم بمون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط