چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
Part3آخر
ات از اتاق رقت بیرون..
جونگکوک که متوجه شد ات ناراحته لباس پوشید و رفت بیرون از اتاق
ات داشت غذارو درست میکرد
جونگکوک از پشت بغلش کرد و کمرات رو گرفت
ات : و.. ولم کن.(بغض)
جونگکوک ات رو سمت خودش چرخوند و ات رو به کانتر چسبوند و خودش رو به ات فشار داد
جونگکوک: نبینم بغضتو پرنسس..
ات خواست جومگکوک رو هل بده ولی انقدری که جونگکوک زورش زیاد بود تکون نخورد
ات: برو اونور..( بغض)
جونگکوک: عه.. پرنسس کوچولو بغض نکن دیگه قربونت بشم لباسمو پوشیدم
ات: اصلا به من چه؟ برو لباساتو در بیار دوباره لایو بگیر به من چه(بغض)
جونگکوک تو چشمای ات نگاه کرد
جونگکوک: لباسام رو در بیارم؟..( با خنده)
ات: نخند. تو بهمگفتی چه مرگته( بغض سگی و چشمای پر از اشک)
جونگکوک: ببخشید.. ببخشید پرنسسم
ات:نه به من ربطی نداره برو.. برو لخت شو و لایو بگیر اصلا به من چه( بغض خیلی شدید)
جونگکوک سمت لبای ات رفت
جونگکوک: بیبی.. من که مالتو ام.. پسچرا اینجوری میکنی..؟
ات: تو لخت توی لایو خوابیدی میفهمی؟( شکستن بغض و ریختن اشک)
جونگکوک: ببخشید. پتو روم بود
ات: اصلا نباید لخت میخوابیدیم.. بعدشم.. منو لخت بغل کردی.. نمیگی کمپانی بدبختمون میکنه؟
(سرویسمون میکنه🤡)
جونگکوک: هه... لخت بودم بغلت کردم؟
ات: بله..( با بغض)
جونگکوک: لین که بغض نداره
ات: گمشو من برای اینکه بغلم کردی بغض نکردم برای اینکه لخت جلوی دوربین بودی.. بغض سگی
جونگکوک ات رو بغل کرد و پیشونی ات رو بوسید
جونگکوک : ببخشیدپرنسسم.. ببخشید.
ات: ن..نکن.. ریختن اشک..
جونگکوک لبای ات رو بوسید
جونگکوک: گریه نکن باشه؟
ات؛ قول میدی فقط مال من باشی؟
جونگکوک: من کهمال تو ام .. با خنده
ات: میخوام بیشتر مال من باشی.( خط فک جونگکوک رو بوسید)
جونگکوک ات رو بغل کرد و دست ات رو بوسید
جونگکوک: قول میدم پرنسسم!
the end
Part3آخر
ات از اتاق رقت بیرون..
جونگکوک که متوجه شد ات ناراحته لباس پوشید و رفت بیرون از اتاق
ات داشت غذارو درست میکرد
جونگکوک از پشت بغلش کرد و کمرات رو گرفت
ات : و.. ولم کن.(بغض)
جونگکوک ات رو سمت خودش چرخوند و ات رو به کانتر چسبوند و خودش رو به ات فشار داد
جونگکوک: نبینم بغضتو پرنسس..
ات خواست جومگکوک رو هل بده ولی انقدری که جونگکوک زورش زیاد بود تکون نخورد
ات: برو اونور..( بغض)
جونگکوک: عه.. پرنسس کوچولو بغض نکن دیگه قربونت بشم لباسمو پوشیدم
ات: اصلا به من چه؟ برو لباساتو در بیار دوباره لایو بگیر به من چه(بغض)
جونگکوک تو چشمای ات نگاه کرد
جونگکوک: لباسام رو در بیارم؟..( با خنده)
ات: نخند. تو بهمگفتی چه مرگته( بغض سگی و چشمای پر از اشک)
جونگکوک: ببخشید.. ببخشید پرنسسم
ات:نه به من ربطی نداره برو.. برو لخت شو و لایو بگیر اصلا به من چه( بغض خیلی شدید)
جونگکوک سمت لبای ات رفت
جونگکوک: بیبی.. من که مالتو ام.. پسچرا اینجوری میکنی..؟
ات: تو لخت توی لایو خوابیدی میفهمی؟( شکستن بغض و ریختن اشک)
جونگکوک: ببخشید. پتو روم بود
ات: اصلا نباید لخت میخوابیدیم.. بعدشم.. منو لخت بغل کردی.. نمیگی کمپانی بدبختمون میکنه؟
(سرویسمون میکنه🤡)
جونگکوک: هه... لخت بودم بغلت کردم؟
ات: بله..( با بغض)
جونگکوک: لین که بغض نداره
ات: گمشو من برای اینکه بغلم کردی بغض نکردم برای اینکه لخت جلوی دوربین بودی.. بغض سگی
جونگکوک ات رو بغل کرد و پیشونی ات رو بوسید
جونگکوک : ببخشیدپرنسسم.. ببخشید.
ات: ن..نکن.. ریختن اشک..
جونگکوک لبای ات رو بوسید
جونگکوک: گریه نکن باشه؟
ات؛ قول میدی فقط مال من باشی؟
جونگکوک: من کهمال تو ام .. با خنده
ات: میخوام بیشتر مال من باشی.( خط فک جونگکوک رو بوسید)
جونگکوک ات رو بغل کرد و دست ات رو بوسید
جونگکوک: قول میدم پرنسسم!
the end
۳۸۷
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.