چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
Paer1
جونگکوک: عشقم.. من میخوام لایو بکیرم.. میای تو لایو؟
ات: میخوتم غذا بپزمـ. بزار پختم میام باشه عشقم؟
جونگکوک: اوم.. اوکی..
سمت ات رفت و کمر ات رو. گرفت و کوتاه بوسید
جونگکوک: من میرم گرلم..
ات ویو
داشتم غذا درست میکردم که صدای جونگکوک از اتاق میومد که داشت لایو میگرفت و صحبت میکرد
داشتم ادویه میذیختم مه صپای جونگکوم قطع شد
وا.. لایو رو قطع کرد؟
از اینجا داد زدم
ات:: کوکی لایو رو قطع کردی؟
صدایی از جونگکوک نیومد
ات: جونگکوک. ـ با کمی داد
باز هم صدایی نیومد
ات با نگرانی به سمت اتاق رفت که دید جونگکوک لخت خوابید و گوشی جلوشه...
عصبی شد و پتو رو کشید تا شکم جونگکوک که صورتش توی لایو مشخص شد و همه ارمیا شروع کردن به پیام سلام ات شی..
ات سلام. کرد و لبخند زد
جونگکوک خوابیده بود
ات: ا.. این چرا لخته؟
یکی از ارمی ها پیام گذاشت
ارمی: ات شی فکر کنم جونگکوک دلش برات تنگ شده به خاطر همون😂❤
ات؛ هی.. نه.. با خنده
Paer1
جونگکوک: عشقم.. من میخوام لایو بکیرم.. میای تو لایو؟
ات: میخوتم غذا بپزمـ. بزار پختم میام باشه عشقم؟
جونگکوک: اوم.. اوکی..
سمت ات رفت و کمر ات رو. گرفت و کوتاه بوسید
جونگکوک: من میرم گرلم..
ات ویو
داشتم غذا درست میکردم که صدای جونگکوک از اتاق میومد که داشت لایو میگرفت و صحبت میکرد
داشتم ادویه میذیختم مه صپای جونگکوم قطع شد
وا.. لایو رو قطع کرد؟
از اینجا داد زدم
ات:: کوکی لایو رو قطع کردی؟
صدایی از جونگکوک نیومد
ات: جونگکوک. ـ با کمی داد
باز هم صدایی نیومد
ات با نگرانی به سمت اتاق رفت که دید جونگکوک لخت خوابید و گوشی جلوشه...
عصبی شد و پتو رو کشید تا شکم جونگکوک که صورتش توی لایو مشخص شد و همه ارمیا شروع کردن به پیام سلام ات شی..
ات سلام. کرد و لبخند زد
جونگکوک خوابیده بود
ات: ا.. این چرا لخته؟
یکی از ارمی ها پیام گذاشت
ارمی: ات شی فکر کنم جونگکوک دلش برات تنگ شده به خاطر همون😂❤
ات؛ هی.. نه.. با خنده
۶۶۲
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.