fake kook
fake kook
part⁴⁷ ④⑦
ا/ت: جونگکوک، نینوس تو چرا بهم نگفتی
نینوس: مگه گذاشتی
ا/ت: جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی
کوک: اومدم پیش دوستم مشکلیه
ا/ت: نه خب زنگ میزدی باهم میرفتیم بیرون نه اینجا پیش نینوس خجالت میکشم
نینوس: اِ واقعا خجالت میکشی
کوک: منظور این بود اومدم پیش نینوس نه تو
ا/ت: چیزی شده چرا اینکارو میکنی چند وقته با نینوس صمیمی شدی که منو فراموش کردی
کوک: نمیدونم نینوس چند وقته باهم صمیمی شدیم
نینوس: فک کنم یک هفته دو هفته ای میشه
ا/ت: جونگکوک دیگه منو دوست نداری چرا اینجوری میکنی اگه واقعا دوست نداری خب بگو
کوک: شاید تو راست بگی من دیگه دوس...
ا/ت: بسه نمیخوام بشنوم پس چرا اونجا بهم اشاره کردی که بیام
کوک: دیوونه شده بودم خوبه و اینکه من دیگه دوس پسرت نیستم یعنی دیگه دوس پسر نداری پس دیگه به کسی نگو دوست پسر دارم
چیزی نگفتم با ناراحتی رفتم تو اتاقم
نینوس
کوک: هی نینوس هرکاری خواستی کردم من ا/ت رو دوست دارم چرا میخوای کاری کنی از هم جدا شیم
نینوس: نمیخوام ا/ت جدا بشه از منو پدر و مادرم
کوک: چیشده مگه
نینوس: پدر و مادر من اجازه نمیدن که شما باهم باشین بعد ا/ت میخواد که با تو باشه پس مارو ول میکنه
کوک: من پدر و مادرتو راضی میکنم بزار برم پیش ا/ت
نینوس: بشین هیچجا نمیری صدای در اومد فک کنم بابام اومده همینجا بمون
کوک: باش
رفتم پایین
نینوس: بابا خوشحالی؟
#فیک
#سناریو
part⁴⁷ ④⑦
ا/ت: جونگکوک، نینوس تو چرا بهم نگفتی
نینوس: مگه گذاشتی
ا/ت: جونگکوک تو اینجا چیکار میکنی
کوک: اومدم پیش دوستم مشکلیه
ا/ت: نه خب زنگ میزدی باهم میرفتیم بیرون نه اینجا پیش نینوس خجالت میکشم
نینوس: اِ واقعا خجالت میکشی
کوک: منظور این بود اومدم پیش نینوس نه تو
ا/ت: چیزی شده چرا اینکارو میکنی چند وقته با نینوس صمیمی شدی که منو فراموش کردی
کوک: نمیدونم نینوس چند وقته باهم صمیمی شدیم
نینوس: فک کنم یک هفته دو هفته ای میشه
ا/ت: جونگکوک دیگه منو دوست نداری چرا اینجوری میکنی اگه واقعا دوست نداری خب بگو
کوک: شاید تو راست بگی من دیگه دوس...
ا/ت: بسه نمیخوام بشنوم پس چرا اونجا بهم اشاره کردی که بیام
کوک: دیوونه شده بودم خوبه و اینکه من دیگه دوس پسرت نیستم یعنی دیگه دوس پسر نداری پس دیگه به کسی نگو دوست پسر دارم
چیزی نگفتم با ناراحتی رفتم تو اتاقم
نینوس
کوک: هی نینوس هرکاری خواستی کردم من ا/ت رو دوست دارم چرا میخوای کاری کنی از هم جدا شیم
نینوس: نمیخوام ا/ت جدا بشه از منو پدر و مادرم
کوک: چیشده مگه
نینوس: پدر و مادر من اجازه نمیدن که شما باهم باشین بعد ا/ت میخواد که با تو باشه پس مارو ول میکنه
کوک: من پدر و مادرتو راضی میکنم بزار برم پیش ا/ت
نینوس: بشین هیچجا نمیری صدای در اومد فک کنم بابام اومده همینجا بمون
کوک: باش
رفتم پایین
نینوس: بابا خوشحالی؟
#فیک
#سناریو
۲۲.۰k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.