فقط به زمین نگاه میکردم ..خجالت میکشیدم
فقط به زمین نگاه میکردم ..خجالت میکشیدم
+نکن.
×چرااا? (سرشو کج کردو تو گردنم فرو کرد)
+موهام خیسه خیس میشی
محکم تر کمرمو به خودش فشار داد.. بوسه هاشو رو گردنم حس میکردم
×من از وضعم راضیم (و به کارش ادامه داد)
+ولم کن میخوام لباس بپوشم
×باشه(بدون اینکه دستاشو از حولم خارج کنه و ازم جدا شه به سمت اتاق هدایتم کرد
+تن.. تنهااا..
×هیشششش
نزاشت حرف بزنم ..وارد اتاق شدیم ..حسابی داغ کرده بودم ..دستاشو رو کمرم حرکت داد
+کوک نمیشه ..
×(خندید) نترس ...همه چیز به وقتش
و ازم جدا شد
+خب??
×خب که چی??
+میخوام لباس بپوشم برو بیرون
×نوچ(نشست روی تخت)
+انتظار نداری جلوی تو لباس بپوشم که?!!
×دقیقاا همین اتظارو دارم بیب
+کووووووک
×جااااانمممممم
+برو بیرون
×جایی نمیرم
+پس من میرم این خونه 4 تا اتاق دیگه هم داره
میخواستم برم که دستمو گرفت و پرت کرد رو تخت (دستامو محکم روی حوله قفل کرده بودم تا یه وقت نیوفته) اروم اومد روم
×میخوام ببینمت
+من… خج.. خجالت ..میکشم
×میدونم
+لطفا اذیتم نکن
×گفتم که من زودتر از موعد کاری نمیکنم ..فکر نمیکنی به عنوان دوست پسرت این حقو داشته باشم??
تو ذهنم :(اه لیسوو خدا بگم چیکارت نکنه چه وقت خرید بود اخه الان?!)
+خیلی خب برو عقب
کنار رفت و رو تخت دراز کشید
+لااقل چشماتو ببند تا لباس زیرمو بپوشم
چشماشو ریز کردو خندید
×خب بابا ..بستم
+مطمئنی??? بستییی??? کوک بخدا نبسته باشی میزنمتااا???
×(قهقهه میزد) خب ..خببب
×ااا.. نه نه اون مشکیرو بپوش
هینی کشیدمو نگاش کردم ..دیدم داره از تو اینه همه چیرو میبینه (فقط یه تیشرت و لباس زیر تنم بود)
+کووووووک(پریدم سمتش تا بزنمش.. نشستم روشو محکم به سینش مشت میزدم..) منحرفففف.. منحرففف تو خیلی منحرفیییی
×(قهقهه میزد و دستاشو گارد گرفته بود تا به صورت مشت نزنم)
#loveme°•
+نکن.
×چرااا? (سرشو کج کردو تو گردنم فرو کرد)
+موهام خیسه خیس میشی
محکم تر کمرمو به خودش فشار داد.. بوسه هاشو رو گردنم حس میکردم
×من از وضعم راضیم (و به کارش ادامه داد)
+ولم کن میخوام لباس بپوشم
×باشه(بدون اینکه دستاشو از حولم خارج کنه و ازم جدا شه به سمت اتاق هدایتم کرد
+تن.. تنهااا..
×هیشششش
نزاشت حرف بزنم ..وارد اتاق شدیم ..حسابی داغ کرده بودم ..دستاشو رو کمرم حرکت داد
+کوک نمیشه ..
×(خندید) نترس ...همه چیز به وقتش
و ازم جدا شد
+خب??
×خب که چی??
+میخوام لباس بپوشم برو بیرون
×نوچ(نشست روی تخت)
+انتظار نداری جلوی تو لباس بپوشم که?!!
×دقیقاا همین اتظارو دارم بیب
+کووووووک
×جااااانمممممم
+برو بیرون
×جایی نمیرم
+پس من میرم این خونه 4 تا اتاق دیگه هم داره
میخواستم برم که دستمو گرفت و پرت کرد رو تخت (دستامو محکم روی حوله قفل کرده بودم تا یه وقت نیوفته) اروم اومد روم
×میخوام ببینمت
+من… خج.. خجالت ..میکشم
×میدونم
+لطفا اذیتم نکن
×گفتم که من زودتر از موعد کاری نمیکنم ..فکر نمیکنی به عنوان دوست پسرت این حقو داشته باشم??
تو ذهنم :(اه لیسوو خدا بگم چیکارت نکنه چه وقت خرید بود اخه الان?!)
+خیلی خب برو عقب
کنار رفت و رو تخت دراز کشید
+لااقل چشماتو ببند تا لباس زیرمو بپوشم
چشماشو ریز کردو خندید
×خب بابا ..بستم
+مطمئنی??? بستییی??? کوک بخدا نبسته باشی میزنمتااا???
×(قهقهه میزد) خب ..خببب
×ااا.. نه نه اون مشکیرو بپوش
هینی کشیدمو نگاش کردم ..دیدم داره از تو اینه همه چیرو میبینه (فقط یه تیشرت و لباس زیر تنم بود)
+کووووووک(پریدم سمتش تا بزنمش.. نشستم روشو محکم به سینش مشت میزدم..) منحرفففف.. منحرففف تو خیلی منحرفیییی
×(قهقهه میزد و دستاشو گارد گرفته بود تا به صورت مشت نزنم)
#loveme°•
۹.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.