خواستم لب به سخن باز کنم شرمم شد

خواستم لب به سخن باز کنم ، شرمم شد
چشم در چشم #تــ❤ ــو من ناز کنم ، شرمم شد

لبِ این پنجره ی ساکت و خالی هر دم
خواستم سمت تو پرواز کنم ،شرمم شد

خواستم تار بگیـــــرم بنوازم از عشق
با سرانگشتِ تو همساز کنم ، شرمم شد

دست بردم بنوازم صف ِ مژگان تو را
یادی از گوشه ی شهناز کنم ، شرمم شد

خیره ماندم به شبِ چشمِ سیاهت اما
خواستم دلبـــری آغاز‌ کنم ، شرمم شد

دل سپــردم به تمنای نگاهِ مستت
ساغر از باده ی #شیراز کنم شرمم شد

خواستم عقده ی دل را بگشایم با تو
دلِ تو محرمِ هر راز کنم ، شرمم شد
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAAFuoaddonyatiktak2pgXxCsxw
دیدگاه ها (۷)

گر میشد صدا را دید...چه گل هایی ...چه گل هایی ...!کهاز باغ ص...

محبوب من بیاتا اشتیاق بانگ تو❤ در جان خسته امشور و نشاط عشق...

ﭘﺪﺭ ﻣﺼﺮﯼ : ﭘﺴﺮﻡ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﯽ ﻭﺳﯿﻊﺩﺍﺷﺘﯿﻢ!ﭘﺪﺭ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ : ...

یکی تو ۲۳ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو ۱۰ سال بعد به دن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط